از نان تا گل سرخ
عرصه سوم: «…قلب نیز مانند تن گرسنه میشود ، ما نان میخواهیم و گل سرخ میخواهیم…» این بخشی از سروده جیمر اوپنهایم شاعر و نویسندۀ آمریکائی است که در دسامبر سال ١٩١١انتشار یافت و به «زنان غرب» تقدیم شد. شعر در ژانویه 1922 به شعار کارگران نساجی لارنس در ماساچوست تبدیل شد. در همان دوران الکساندرا کولنتای، فعال حقوق زنان و سیاستمدار بلشویک در شوروی سابق عقیده داشت:« مسئله زن با در نظر گرفتن همه عواملش مسئله معاش است، مسئله زن عمیقا در اقتصاد ریشه دارد زنان پیش از هر چیزی برای اینکه بخواهند خواستار حقوق برابر با مردان شوند باید به استقلال اقتصادی دست یابند.» میتوان شعرها و جملات قصار زیادی آورد که هر کس از ظن خود به تعریف مسئله زن پرداخته و سعی در تعمیم آن به همه زنان جهان داده است. به نظر میرسد فارغ از اینکه از ماساچوست تا شوروی در نگاه شاعر یا انقلابی «مسئله زنان » چگونه نمود پیدا میکند، بر سر اصل وجود «مسئله»ای به نام مسئله«زنان» توافق وجود دارد، مشکلاتی که گاه با نان و گل سرخ حل میشود و گاه با سهم خواهی اساسی و پایهای در اقتصاد.
«مسئله زنان» اما، بدان معنا که در عصر مدرن و بعد از شکل گفتن جنبشهای فمینیستی در غرب فهم میشود در ایران پدیدهای نو است و مختصات خود را دارد. چرا که آنچه زنان در اینجا با آن مواجهاند علاوه بر موانع جهانی دستیابی به حقوق برابر، آبشخورهای دیگری هم دارد یک مثال ساده تلاش فعالان زن برای الغای قانون و امکان چند همسری مردان در ایران است که در کشورهای اروپایی اساسا موضوعیت نداشته و ندارد، بنابراین مسئله در اینجا نیز از نو و کاملا بومی تعریف میشود.
زنان ایران از چه زمانی فمینیست شدند؟
درباره زمان آغاز جنبش برابرخواهی زنان و مردان یا به عبارت دیگر جنبش فمینیستی در ایران اختلاف نظر وجود دارد. گروهی بر این عقیده اند که تحرکات زنان در امور مملکتی از قلیان سوزی گرفته تا جنبش نان، تابوشکنی قره العین و گروه مسلح زینب باجی در عصر مشروطه پیوستاری است که به جنبش فمینیستی در عصر حاضر پیوند میخورد و همپای تجدد در ایران جان گرفته است، گروهی نیز این فعالیتها را مستقل از جنبش برابریخواهانه زنان و فقط کنشهای اجتماعی یا سیاسی تعریف میکنند. با تعریفی گشاده دستانه از جنبش فمینیستی به معنی برابر خواهی زنان و مردان شاید بتوان بسیاری از این فعالیتها را در آن جای داد اما آنچه که مد نظر این نوشتار است فعالیتهای زنان ایران بعد از آشنایی با جریان جهانی فمینیسم و ترجمه آثار و تجارب زنان دیگر و سعی در نهادینه کردن این حقوق برابر در دوران بعد از انقلاب 57 است.
تا قبل از انقلاب اسلامی در ایران، وضعیت زنان در حال حرکت به سوی وضعیت استاندارد جهانی بود. البته این رشد در ایران رشد متوازنی نبود و همه طبقات را در بر نمیگرفت، اما نهادینه شدن این حقوق در قوانین کشور تضمینی برای آینده روشنتر در این مسیر بود. به هر روی شرایط با انقلاب ایران تغییر کرد و اولین نشانههای دوران جدید در چهره شهرها در تغییر پوشش زنان رخ نمود. شرایط زنان به لحاظ آزادیهای فردی، قوانین خانواده، شغل و مواردی از این قبیل تغییر کرد. نخستین حرکت زنان در مواجهه با شرایط جدید، با بزرگداشت بیسابقه روز جهانی زن در 17 اسفند 1357 (۸ مارس ۱۹۷۹) همزمان شد و به اعتراض یک هفتهای نسبت به این تصمیمات تبدیل شد. فقط 21 سال بعد از این تاریخ یعنی در 17 اسفند ماه سال 1378( ۸ مارس ۲۰۰۰) گروهی از زنان مستقل توانستند این مراسم را با گروهی محدود در شهر کتاب برگزار کنند.
بازیگران عرصه استیفای حقوق زنان در طی دو دهه مذکور طیف وسیع و متعددی را شامل میشدند که از فمینیستهای سکولار گرفته تا فمینیستهای اسلامی را شامل میشد. این دوران فترت بیست ساله به نوعی زمانی برای تکوین خود این فعالین نیز به حساب میآمد و گروهی از آنان را از انقلابیان اصولگرای دو آتشه تبدیل به اصلاحطلبان متمایل به فمینیسم کرد. در آن میان نام افرادی مانند شهلا شرکت، مهرانگیز کار، شیرین عبادی، اعظم طالقانی و زهرا رهنورد به چشم میخورد.
زنان برابری خواه، زنان سیاسی
بحث ورود زنان به عرصه سیاست، نه با الگوی زن انقلابی ـ اسلامی که تثبیت کننده ساختارهای مردانه است بلکه به معنی مدرن آن تنها بعد از دوران اصلاحات در ایران قابل طرح شد که در بسیاری از زمینهها در حد طرح نیز باقی ماند. زمانی که در مجلس ششم زنان اصلاح طلب تصمیم گرفتند با مانتو و روسری در مجلس حضور یابند یکی از دقایق آغاز این روند بود.
در سالهای بعد از آن حضور زنان در عرصه سیاست از انتخابات ریاست جمهوری گرفته تا مجلس، شوراها و سایر نهادهای انتخابی به صورت یک مطالبه محوری و دایمی زنان برابری خواه درآمد. این خواست برای مشارکت و نقشآفرینی در بازیهای سیاسی گاهی به موانع جدیای مانند تعریف «رجل سیاسی» مورد اشاره در قانون مواجه شد، که به معنی حذف ساختاری و سیستماتیک زنان از سازو کار رقابت است. در سال 88 کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان اظهار داشت که شورای نگهبان هیچ گاه رجل سیاسی را تفسیر نکرده و شورای نگهبان در این زمینه نظر خاصی ندارد و منع خاصی هم وجود ندارد… به گفته وی دلیل عدم توفیق زنان در این عرصه تابه حال عدم صلاحیت آنان بوده است و نه زن بودنشان. این در حالی بود غلامحسین الهام سخنگوی پیشین شورای نگهبان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم در تعریف رجل سیاسی در قـانـون اسـاسـی گفته بود که نص قانون اساسی، مرد بودن نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری است و علاوه بر آن، باید رجل سیاسی باشد. به هر روی تعاریف تفسیرپذیری از این دست نیز یکی از موانعی است که بر سر راه حضور فعال و البته تجربه اندوزی زنان در عرصه سیاسی وجود دارد.
در عرصههای اجتماعی یکی از فراگیرترین جنبشهای زنان ایران در طی سالهای اخیر کمپین یک ملیون امضا بود. نطفه اولیه این حرکت اجتماعی در شهریور ماه سال 1385 بسته شد و کنشگران کمپین یک میلیون امضا در سند اولیه کمپین، خواهان تغییر کلیه قوانین تبعیضآمیز علیه زنان شدند. اولویت آنان تغییر قوانین مربوط به ازدواج و طلاق، چندهمسری، سن مسئولیت کیفری، حق تابعیت، دیه، ارث، شهادت و قوانینی است که تسهیلگر قتلهای ناموسی هستند. این جنبش که به لحاظ شکل و محتوی خود را به جنبشهای فمینیستی به مفهوم جهانی آن نزدیک کرده بود حمایتهای خوبی نیز از خارج از ایران دریافت کرد. از سوی دیگر کنشگران فعال در آن متحمل هزینههایی مانند زندان و انواع محرومیت ها شدند. بعد از اعتراضات مردمی سال 88 و سرکوبهای گسترده پس از آن، جنبش زنان نیز این این قاعده مستثنی نشد و برای چندین سال دچار نوعی رکود و سکون شد و یا لااقل نشانی از آن در عرصه عمومی دیده نمیشد. تنها بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود که دوباره تلاشهایی برای بازیابی اندوختهها و کنشگری دوباره شکل گرفت، که اتفاقا این بار دقیق تر و هدف گذاریشده تر بود. به عنوان مثال «کمپین تغییر چهره مردانه مجلس» که قبل از انتخابات مجلس سال 94 شکل گرفت و با هدف ورود حداکثری و البته آگاهانه زنان به مجلس فعال شد، از جمله تجربیات موفق سالهای اخیر برای طرح دوباره مسائل زنان در عرصه عمومی بود.
حال بعد از تمام این فراز و نشیبها نگاهی به مطالبات زنان ایران در آستانه 8 مارس 2017 در بیانیههایشان نشان از تلاش پیگیر آنان در استیفای همان حقوق ابتدایی دارد. مطالباتی که در طی نزدیک به 4 دهه اخیر مدام طرح شده و مدام نادیده گرفته شد. آنها از «بسترسازی و اقدام برای تساوی همهی افراد جامعه فارغ از جنسیت در محضر قانون»، «الزامىکردن دستمزد برابر زنان با مردان» «رفع تبعيض جنسیتی در تحصيل»، «حمايتهای قانونى و عملى از زنان در مقابل انواع خشونتهای خانوادگى و اجتماعی» و مواردی از این دست سخن میگویند. این تلاش مدافعان حقوق زنان در ایران هر چند که در حال حاضر به لحاظ فرم و شکل اجرای آن با جنبش جهانی فمینیسم منطبق است و به صورت یک جنبش مدنی درآمده، اما به لحاظ محتوا و جان کلام و خواستههای خود مختص ایران و کشورهای معدودی مانند ایران است و هنوز راه زیادی در پیش دارد تا خواستهها را از حقوق اولیه و پایه ای بشر فراتر برده و به سطح دیگر ببرد.