عرصه سوم- روشنک آستارکی: عبدالحمید احمدی، معاون فرهنگی، آموزشی و پژوهش وزیر ورزش و جوانان دولت یازدهم روز شنبه 15 فروردین از تایید طرح این وزارتخانه برای حضور بانوان و خانوادهها در شورای امنیت کشور خبر داد. اما کمتر از بیست و چهار ساعت وزارت کشور دولت تدبیر و امید این خبر را تکذیب کرد. این در حالیست که شهیندخت مولاوردی در گفتگو با روزنامه شرق صحت این خبر را تایید کرده است.
حق ورود به ورزشگاهها برای زنان تماشاچی از چند سال پیش به عنوان یک مطالبه مدنی مطرح شده است در این میان اقدامات مختلفی از سوی زنان داخل و خارج از کشور انجام شد. سال گذشته همراه با میزبانی ایران در مسابقات لیگ جهانی والیبال، زنان تلاش دوبارهای برای ورود به ورزشگاهها را آغاز کردند. زنان ضمن تجمع همزمان با مسابقات در مقابل ورزشگاهها با در دست پلاکاتهایی که حقوق طبیعی و برابر آنان با مردان را گوشزد میکرد، خواستار آزادی ورود زنان تماشاچی به ورزشگاهها شدند. اما تجمع سوم این زنان که ۳۰ خرداد سال گذشته در مقابل ورزشگاه آزادی صورت گرفته بود به خشونت کشیده شد و ۱۷ تن از آنان بازداشت شدند. در این میان غنچه قوای یکی از بازداشت شدگان به یکسال حبس تعزیری محکوم شد.
در خارج از ایران نیز حرکتی از سوی زنان خواهان حق ورود زنان ایرانی تماشاچی به ورزشگاهها آغاز شد. دریا صفایی فعال حقوق بشر به عنوان یکی از مبتکرین این مبارزه مدنی شناخته میشود. او و همراهانش با شرکت در مسابقات تیمهای والیبال و فوتبال ایران درخارج از کشور تلاش کردند صدای زنان درون ایران باشند و سازمانهای بین المللی را متوجه مطالبه به حق زنان ایران کنند. عرصه سوم در همین رابطه با دریا صفایی گفتگویی کرده است که در ادامه میخوانید.
دریا صفایی دندانپزشک ایرانی مقیم بلژیک است. او و همسرش سعید بشرتاش از فعالان دانشجویی دهه ۷۰ خورشیدی در ایران هستند که سابقه احضار و بازداشت نیز در ایران داشتهاند. آنها در نهایت به دلیل فعالیتهای دانشجویی ایران را ترک کردند. او تلاش در راه دستیابی زنان ایرانی به حق ورود به ورزشگاه را بدون هیچ حمایت و پشتوانهای مادی و معنوی گروههای سیاسی یا مدنی آغاز کرد ولی از همان ابتدا توانست توجه جامعه ایرانی و همچنین مسولان سازمانهای بین المللی ورزشی را به خود جلب کند. دریا صفایی با حضور در استادیومهای ورزشی ایتالیا در جریان مسابقات والیبال قهرمانی جهان – که ایران نیز در آن حضور داشت – با بنرها و نوشتههایی که شعار «بگذارید زنان ایرانی وارد ورزشگاهها شوند» کار خود را آغاز کرد و این حرکت بازتاب گستردهای را بدنبال داشت. او پس از سفر به ایتالیا و برگشت به بلژیک با روسای فدراسیونهای والیبال اروپایی تماس میگیرد و درخواست فشار بر جمهوری اسلامی را برای ورود زنان به ورزشگاهها مطرح میکند. در نتیجه تماسهای او بالاخره در آگوست ۲۰۱۴ و در اجلاس فدراسیون جهانی والیبال در توکیو، مساله ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاههای والیبال در ایران مطرح میشود و قول پیگیری این مساله داده میشود. دریایی صفایی اکنون به عنوان یکی از فعالان مدنی ایران شناخته میشود و فعالیتهایش ادامه دارد.
-شورای امنیت از تصویب طرح آزادی ورود خانوادهها و زنان در ورزشگاهها خبر داده، شما فکر میکنید فعالیتهای شما تا چه اندازه در این مساله موثر بود.
مسلما تلاش براى بازپس گرفتن حق ورود زنان به ورزشگاهها با چنین ابعاد و بازتاب گسترده اى در رسانه هاى داخل و خارج، در به تکاپو افتادن جمهورى اسلامى براى فراهم کردن شرایط لازم براى ورود بانوان نقش مهم و پر رنگى داشته است. اگرچه که معاون وزارت کشور سخنان معاون وزارت ورزش را در مورد مصوبه اى براى ورود زنان به ورزشگاهها تکذیب کرد، اما همه ما میدانیم که پرونده «رفع ممنوعیت از حضور زنان در ورزشگاهها» در دستور کار شوراى امنیت کشور و حتى شوراى امنیت ملى است. تلاش براى رفع ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها ابعاد گسترده اى داشت و شامل فعالیتهاى میدانى، تماس با فدراسیون هاى جهانى ورزشى و… بوده است. این تلاشها باعث شد که FIVB و FIFA به پشتیبانى از زنان ایرانى خواستار رعایت آیین نامه خود از سوى جمهورى اسلامى و در نتیجه رفع تبعیض جنسیتى در ورزشگاهها شوند. جمهورى اسلامى متوجه شده است که تا زمانى که اجازه حضور زنان در ورزشگاهها صادر نشود، هر مسابقه اى در غرب که در آن یکى از تیمهاى ملى ایران شرکت کند منجر به تبلیغات گسترده اى علیه تبعیض جنسیتى در ایران خواهد شد. در نهایت جمهورى اسلامى از هر سوى تحت فشار قرار گرفته، به گونه اى که برایش راه گریزى نمانده و باید هر چه سریعتر شرایط حضور بانوان در ورزشگاهها را فراهم کند.
-چه شد که به فکر تلاش مدنی برای آزادی ورود زنان به ورزشگاه افتادید؟
با تشدید روند حاشیه نشین کردن بانوان ایرانى در سطوح مختلف توسط نظام جمهورى اسلامى، و در زمانى که مسئله حقوق شهروندى به بهانه مذاکرات اتمى به کنارى گذارده شده بود، به این نتیجه رسیدم که باید این جو سکوت گورستانى را شکاند. تنها در دو سال اول دولت روحانى سهمیه بندى جنسیتى براى ورود زنان به دانشگاهها تشدید شد و ظرفیت ورود زنان به شدت کاهش یافت. درصد زنان شاغل از ١٢ درصد به ١١ درصد رسید. از ورود زنان به ورزشگاه هاى والیبال جلوگیرى شد….
من در مسابقات لیگ جهانى والیبال که در ایتالیا برگزار میشد و از شوق تشویق تیم ملى در پوست خود نمیگنجیدم، یک لحظه با خود اندیشیدم که این ورزشگاه به مانند ماکت کوچک جامعه کنونى ایران است و آخرین آثار حضور زن در آن نیز در حال پاک شدن است. با خود عهد کردم که به عنوان یک زن ایرانى، تمام تلاش خود را براى مبارزه با حاشیه نشین کردن زنان انجام دهم.
-خیلیها معتقدند تلاش فعالان خارج از کشور چه در حوزه سیاست چه در حوزه مدنی تاثیر زیادی در روند مناسبات در ایران ندارد. شما چه فکر میکنید؟
ایرانیان در داخل و خارج از کشور ایرانى هستند و در هر جایى مبارزات مدنى و یا سیاسى، اگر از راه درستش انجام شود، اثرگذار است. گذشته از آن در فضاى اختناق داخلى که تمام اخبار سانسور میشود، نقش ما رساندن پیام زنان به خارج است. کارزار ما نقش مهمى در آگاهى رسانى میان جهانیان بازى کرد و جهانیان متوجه شدند که زنان ایرانى زنان زنده و مدرنى هستند که خواهان حضور در جامعه و ورزشگاهها، دوشادوش مردان، هستند.
ما نمیتوانیم بنشینیم و نظاره گر زجر هم میهنانمان در داخل باشیم و سکوت کنیم. همچنین نمیتوانیم مطالبات خود را کنار بگذاریم و دل به اصلاحاتى ببندیم که هیچ وقت وجود خارجى نداشته و از دیده من توهمى بیش نبوده و نیست. هر کدام از ما خود یک شهروند ایرانیم و میتوانیم از حقوق خودم دفاع کنیم. در این راه نباید منتظر کسى شویم و یا امیدى واهى به دولت اعتدال ببندیم. ایرانیان خارج و داخل، در مبارزات مدنى مکمل یکدیگرند. ایرانیان بیرون از کشور نباید وظیفه ملى خود را فراموش کنند و باید پیامرسان ایرانیان درون کشور باشند. مثلا رسانه اى کردن بازداشت غنچه قوامى توسط کنشگران ایرانى خارج از کشور نقش مهمى در افزایش فشارها بر FIVB جهت اعمال فشار بر جمهورى اسلامى داشت. کارزارى که براى ورود به ورزشگاهها به راه انداختیم نمونه خوبى است که نشان میدهد چقدر مبارزات مدنى ایرانیان بیرون از کشور میتواند تاثیرگذار باشد.
-از برخورد خارجیها وقتی میفهمیدند هدف شما از حضور در ورزشگاهها چیست برایمان بگویید؟ وقتی توضیح میدادید زنان ایران نمیتوانند در ورزشگاه حضور پیدا کنند با چه واکنشهایی از سوی آنها روبرو میشدید؟
هر وقت خارجیها ما را با تیشرتها و بنرهایمان میدیدند، با تعجب در باره پیام تیشرتها میپرسیدند و پس از شنیدن این واقعیت که ما زنان ایرانى در داخل کشورمان نمیتوانیم به ورزشگاهها برویم سرى از تاسف تکان میدادند. آنها تلاشهاى ما را تحسین میکردند، تیشرت و یک عکس یادگارى با ما میگرفتند و میگفتند که ما زنان ایرانى را پشتیبانى مى کنند. برایشان باورکردنى نبود که در چنین عصر و زمانه اى کشورى وجود دارد که زنان آن راه به ورزشگاه ندارند، بهت زده نگاه میکردند و در نهایت نگاهشان نرم و دلسوز براى زنان ایرانى آرزوى موفقیت میکردند. حتا در دیدارم با الکساندر بوریچیچ، رییس لیگ جهانى والیبال، همین نگاهها را دیدم. در ابتدا از شنیدن و دیدن اینکه ما زنان ایرانى تنها زنان جهان هستیم که میخواهیم اما نمیتوانیم به ورزشگاهها برویم، بهت زده نگاه میکرد و در نهایت قول داد که رسیدگى به این مسئله را در دستور کار جلسات قرار میدهد.
– در طول مدتی که شما در مسابقات ورزشی شرکت میکردید، آیا از سوی ایرانیان به ویژه زنان ایرانی حاضر در ورزشگاه یا استادیوم با واکنش منفی مواجه میشدید؟
خوشبختانه ایرانیها اکثرا از این فعالیت حمایت میکردند و از تیشرتها و پیام آن استقبال میکردند و خوشحال بودند که من با این کارم یادآور میشوم که زنان ایرانى خواهان ورود به ورزشگاهها، و در کل حقوقى برابر با مردان، هستند. اوج این پشتیبانى ایرانیان از حقوق زنان ایرانى را در سى و یکم ماه مارس در ورزشگاه فرندز آرناى استکهلم دیدیم که دو هزار تنپوش با پیام «Let Iranian women enter their stadiums» بین هم میهنان پخش شد و یک ساعت پیش از آغاز مسابقه و پیش از آنکه بخش اعظم تماشاگران وارد ورزشگاه شوند، این تنپوشها تمام شد. این تماشاگران در تمام طول مسابقه با بر تن داشتن این پیام به نوعى زنان ایران را با خود به ورزشگاه بردند. یک زیبایی و شکوه خاصى در پشتیبانى هم میهنان خارج از بانوان داخل کشور بود که همین نمایانگر جدا نبودن ابرانیان داخل و خارج و موفقیت هر دو در بودن با هم هست.
-و کلام آخر؟
مبارزات مدنى تنها راه رسیدن به حقوق ابتداییمان هست. حقوق مدنى، حقوق قابل فهم و لمس براى مردم هستند -مثل حق رفتن به ورزشگاه. با صحبت از حق ورود زنان به ورزشگاه و بازخواهى آن گامى در راه مبارزه با چهره کریه تبعیض جنسیتى برداشتهایم. نرفتن به ورزشگاه گرچه تنها مشکل حقوقى زنان ایران نیست اما یکى از نمادهاى تبعیض جنسیتى است و به همین دلیل ما زنان ایرانى با آن، به عنوان نمادى از تبعیض مبارزه میکنیم. هیچ چیز زیباتر از حق برابر نیست.