عرصه سوم: پیشنهاد عقیمسازی کارتن خوابها بالاخص زنان کارتن خواب هر چند وقت یک بار محل بحث و گفتگو میشود. اعلام تعداد بالای زنان و مردان کارتن خواب توسط نهادهای رسمی، مطرح شدن بحث کودکان رها شده در خیابان و نوزاد فروشی یا مطرح شدن بحث عجیب و تاسف برانگیز گورخوابها، همه مشکلاتی است که به نظر میرسد لااقل یکی از راههای مفروض برای حلشان از مسیر عقیم کردن زنان درگیر در این آسیبها میگذرد. این پیشنهاد برای بار اول سال گذشته از سوی فاطمه دانشور، عضو شورای شهر تهران، مطرح شد و بعد از آن معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور نیز به آن اشاراتی داشت. اما با وجود سابقه یکی دو ساله طرح این مسأله در بدنه دولت و پرداخت گسترده تر به آن در مطبوعات و شبکههای اجتماعی هنوز بحث در کمیسیون اجتماعی مجلس مطرح نشده است و در عرصه عمومی نیز با موافقان متزلزل و مخالفان سرسختی که دارد، همچنان محل بحث و مجادله باقی مانده است.
این بار آنچه که دوباره این موضوع را بر سر زبان ها انداخت که کشمکش پردامنهای را در پی داشت و حتی تبدیل به زمینهای برای دعواهای سیاسی شد، گزارش روزنامه شهروند از گورخواب های نصیرآباد شهریار بود. به دنبال موج اجتماعی و حساسیت عمومی که در پی این گزارش در شبکه های اجتماعی به وجود آمد وبا چند پست اینستاگرامی بزرگمهر حسین پور کاریکاتوریست نام آشنا و همسر وی که گویی از موافقان طرح «عقیمسازی کارتن خوابها» بودند، بحث بالا گرفت. بعد از آن، اظهارنظر مدیر امور اجتماعی و فرهنگی استادنداری تهران و همینطور شهیندخت ملاوردی معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور، دعوا را وارد مرحله سیاسی و جناحی کرد.
در طی روزهای گذشته سیاوش شهریور، مدیر کل اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران درباره «عقیمسازی کارتن خوابها» گفته بود که اگر زنی بیماری دارد، «سکس وُرکر» است و جا هم ندارد، باید با رضایت خودش عقیم شود. به گفته شهریور، 20 درضد زنان کارتن خواب مبتلا به ایدز هستند و «عین ماشین جوجهکشی بچه تولید میکنند» و چون این کودکان سرپرستی ندارند، به فروش میرسند. از نظر وی این در حال حاضر یکی از راههای عملی برای کنترل این آسیب است چرا که «ما متاسفانه نتوانستیم تولید امید و اشتغال کنیم.»
به دنبال این اظهارنظر موج مخالفتها و اعتراضات در شبکههای اجتماعی بالا گرفت و در این میان رسانههای اصولگرا نیز با محور قرار دادن بحث دوقطبی فقیر و غنی حمله گستردهای را به دولت و همچنین شهیندوخت مولاوردی، آغاز کردند. ملاوردی پیش از این در این باره گفته بود «اگر قرار بر چنین برنامهای باشد، قطعاً این برنامه باید از سوی وزارت بهداشت بررسی و ارایه شود؛ اما در اینباره بحثهایی در جریان است.» مخالفان این اظهار نظر را تایید تلویحی این طرح دانستند و در نهایت مولاوردی توییت کرد که دولت برنامهای در این زمینه ندارد.
همچنین سال گذشته بعد از آنکه ملاوردی توپ عقیم سازی را در زمین وزارت بهداشت انداخت و اجرا و ادامه بررسی طرح را منوط به کار کارشناسی این وزارت دانست حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت، در گفتگو با رسانهها، عقیمسازی زنان معتاد و کارتنخواب را به طور قطع منتفی دانست و تاکید کرد که این زنان و فرزندانشان باید مورد حمایت قرار بگیرند نه اینکه از زندگی و دنبال کردن سرنوشت نامعلوم خود محروم شوند.
از سوی دیگر امیرحسین قاضیزاده هاشمی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس نیز مراجع و علما را مرجع صالح برای تصمیم گیری در این مورد دانسته و میگوید که مبانی فقهی موضوع باید مورد بررسی قرار گیرد.
عقیم سازی به شرط اختیار
اما این مسئولین دولتی تنها حامیان این طرح نبودند. لیلا ارشد مدیر موسسه خانه خورشید که تجربه کار نزدیک با این قشر آسیبپذیر را نیز دارد در گفتگو با روزنامه شهروند اشکال کار را از آنجا میداند که مسأله به شکل مناسب و با توجه به حقوق زنان دیده نشده است و این تصور به وجود آمده است که قرار است این زنان «به زور توبکتومی شوند» در حالی که چنین نیست و عمل فقط با تمایل خود فرد صورت میگیرد. ارشد تاکید میکند که «این مسأله نخستینبار هم از طرف کسانی مطرح شد که خود با آسیب مواجه بودند.» چرا که آنان بعد از مصرف مواد روانگردان مورد تجاوز قرار گرفته و ناخواسته باردار میشوند در حالی که تمایلی به آن ندارند.
این در حالی است که عباس دیلمیزاده، مدیرعامل مؤسسه تولد دوباره که او نیز یکی از افرادی است که به طور روزانه و مستقیم با این مسئله در ارتباط است میگوید که به صورت قطعی مخالف این عمل است و عقیده دارد « جایی که کارتنخواب تولید میشود، آن فضایی است که فرد را از دهکهای هفتم و هشتم به دهکهای دهم سقوط میدهد.» و جلوگیری از متولد شدن فرزندان این افراد اثری در توقف این روند ندارد. دیلمی زاده میگوید: «باید به صورت علمی و تخصصی زن کارتنخواب را وارد چرخه درمان کنیم تا فرزندی که به دنیا میآید، هم سالم باشد و مورد حمایت اجتماعی قرار گیرد.» و این اتفاق را وقتی سیستم برنامه حمایتی رایگان اجرا کند، شدنی میداند. وی اساس واژه عقیم سازی را در تضادی ماهوی با داوطلبانهبودن آن ارزیابی میکند. چرا که پاسخ به این پرسش که می خواهی عقیم شوی یا نه در شرایطی که سوال کننده شرایط زندگی سالم را برای این افراد مهیا کرده باشد و مسئولیتهای خود را در قبال فرد آسیبدیده به درستی انجام داده باشد متفاوت است. پیشنهاد عقیم سازی مخالفان سرسختی نیز در میان صاحب نظران علوم اجتماعی و فعالین زنان دارد و اغلب استدلالها حول «غیر اخلاقی» و غیرانسانی بودن طرح میچرخد و گروهی نیز آن را «فاشیستی» خوانده و با سیاستهای آلمان نازی برای اصلاح نژاد در این کشور قابل مقایسه میدانند.
فراتر از «فکر بکر» یک سلبریتی
حسام سلامت پژوهشگرعلوم اجتماعی که از منتقدان این طرح است در این باره به عرصه سوم میگوید: درست است که موضوع عقیمسازی کارتونخوابها اینبار از طرف سلبریتیهای مجازیای مطرح شد که اساساً شناخت قابل ملاحظهای از موضوعی که برایش نسخه میپیچند ندارند اما چنانکه بعداً کاشف به عمل آمد پیشنهاد عقیمسازی در مقام راهحلی برای مهار بحران فرزندآوری کارتونخوابها پیش از این هم در دولت و دستگاههای اجرایی کشور مطرح بوده است و هم در میان بخشی از تشکلهای مدنی و فعالان اجتمای درگیر با مسائل و مصایب خودِ همین کارتونخوابها. یعنی ابعاد موضوع خیلی فراتر از «فکر بکر» یک سلبریتی بوده است که بشود به واسطهی شخصیبودن اظهارنظرش به سادگی از کنارش گذشت و صرفاً سری به نشانهی تأسف تکان داد.»
وی با تاکید بر این که چنین طرحی چه در دولت و چه در میان مردم و افکار عمومی هواداران بعضاً پر و پا قرصی دارد خاطرنشان میکند که آنان مدعیاند حالا که نمیتوانیم معضل کارتونخوابی معتادان را حل کنیم و به هزار و یک دلیل از پس رفع و رجوع مسائل آن برنیامدهایم دستکم بازتولید این بحران را که بیش از هر چیز از راه فرزندآوری زنان کارتونخواب اتفاق میافتد، متوقف کنیم. و وی این را« توجیه پراگماتیستی یا عملگرایانهی عقیمسازی» میخواند.
سلامت با «فاشیستی »خواندن سایر توجیهاتی که برای این طرح مطرح شده میافزاید:« توجیه دیگر به نوعی بهنژادی باور دارد و برای همین از «ژن ضعیف» و «ژن نخبه» حرف میزند و در حالی که میخواهد از شر اولی، مثلاً از راه عقیمسازی، خلاص شود سودایش طراحی سیاستها و سازوکارهایی است که شرایط تکثیر دومی را فراهم آورند. مثلاً بند نهم مادهی اول «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» را اگر بخوانید میبینید خیلی روشن دارد از «انتقال ژن نخبه» به مثابهی یکی از اهداف این طرح حرف میزند و در توضیحش مینویسد: «تقویت و تعمیم میزان ژن نخبگی در فرآیند بیننسلی جمعیت کشور». اگر چیزی چون ژن نخبه وجود داشته باشد که میبایست در جهت تکثیرش کوشا بود منطقاً ژنهای ضعیف هم در کارند که لابد برای مهار و کنترلشان میبایست به عقیمسازی متوسل شد. اساساً پیشفرضهای طرح مذکور و منطق پس پشت آن جز این نمیتواند باشد.آن سلبریتیهای مجازی هم وقتی از ضرورت عقیمسازی اجباری زنان کارتونخواب و فرمان ایستدادن به تکثیر ژنهای ضعیف نوشتند در واقع به همین دعاوی مبتنی بر بهنژادی فاشیستی متوسل شدند.»
از نظر این پژوهشگر دعاوی پراگماتیستی مدافعان عقیمسازی اما کاری به ماجرای ژن ضعیف و قوی ندارد و یکراست میرود سر دردسرها و مشکلاتی که فرزندآوری زنان معتاد کارتونخواب چه برای خودشان و فرزندشان و چه برای دولت و نهادهای اجرایی و مدنی پیش میآورد و میگوید:« وقاحت گفتار فاشیستی مدافع عقیمسازی از روز هم روشنتر است اما مسئلهسازبودن و آدرس غلطدادن دلیلتراشیهای پراگماتیستی برای دفاع از عقیمسازی زنان کارتونخواب شاید در ابتدای امر آنقدرها آشکار نباشد. به گمان من به 4 دلیل باید همپای ایستادگی علنی در برابر توجیهات بهنژادگرایانهی فاشیستی در برابر دعاوی پراگماتیستی هواداران عقیمسازی نیز ایستاد: اول. اساس کار را میبایست بر چارهیابی برای مردان و زنان کارتونخواب و حمایت اجتماعی از آنان گذاشت نه دفع و طردشان از زندگی شهری و حیات اجتماعی. دوم، دولت و جامعه میبایست از هر کودکی که در دل محرومیت و فلاکت به دنیا میآیند حمایت کند نه اینکه به واسطهی انصراف پیشینیاش از قبول مسئولیت در قبال آنها صرفاً شرایط بهدنیانیامدنشان را فراهم سازد. سوم، فرزندآوری میبایست همواره به مثابهی یک حق برای همهی مردان و زنان به رسمیت شناخته شود. از آن طرف، حق هر فرد است – مرد و زن و کارتونخواب و غیرکارتونخواب ندارد – که به هر دلیلی از فرزندآوری انصراف بدهد. وازکتومی و توبکتومی تا مدتها سازوکارهایی بود که مردان و زنان میتوانستند از راه آن فرزندزایی خود را به انتخاب خود متوقف کنند. دردسرها از وقتی شروع شد که به واسطهی سیاستهای کلان نظام در راستای افزایش دستوری جمعیت، وازکتومی و توبکتومی ممنوع اعلام شد. چهارم. سیاست عقیمسازی، چه اجباری و چه به اتکای فرآیندهای قانعسازی داوطلبانه، فرد را در چنبرهی نهادهای دولتی و مدنی گیر میاندازد تا نهایتاً تن به دستکاریشدن خود بدهد. مخالفت با این سیاست در واقع مخالفت با سیاست مداخله و دستکاری است و نه، مثلاً، دفاع از «فرزند بیشتر، زندگی بهتر». »
سیمین کاظمی، پزشک و جامعه شناس نیز عقیده دارد که حتی اگر با عقیم سازی زنان کارتن خواب مانع بارداری و تولد کودکان این زنان شویم، نمیتوانیم از رابطه جنسی این زنان جلوگیری کنیم که باعث گسترش بیماریها به ویژه انتقال ویروس اچ آی وی میشود بنابراین تنها راه ممکن برای کنترل همهجانبه آسیب را آموزش استفاده از روشهای و ارائه لوازم جلوگیری از بارداری به این زنان میداند.
براساس اعلام معاونت خدمات اجتماعى ســازمان رفاه ، فقط در شهر تهران بیش از 20 هزار کارتنخواب زندگی میکنند و حدود 15 درصد آنان را زنان تشکیل میدهند به صورت تقریبى همواره سه درصد این زنان یعنــى 90 نفر بــاردار هســتند. پیشنهاد عقیم شدن زنان در پروسه ای که زن و مرد در آن دخالت دارند، به نظر میرسد برآمده از قانون و فرهنگی است که در آن همواره بدن زن هدف قرار میگیرد، محدود میشود یا آسیب میبیند. اما از سوی دیگر حتی با فرض تمرکز بر روی زنان به دلیل تعداد پایینتر و در نتیجه آسانتر شدن پروسه، اندیشیدن تمهیدی برای مراقبت، ارائه خدمات و آموزش به این تعداد محدود در دستگاههای عریض و طویلی که برای خدمات اجتماعی به راه افتاده از وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی گرفته تا شهرداریها و بهزیستی، کار غیرممکنی نیست. به نظر میرسد نکته همان است که سیاوش شهریور نیز در سخنان خود به آن اشاره کرد و آن اینکه در فضای سترونی که از تولید «امید و اشتغال» عاجز باشند چنین راه گریزهایی رشد میکند و به پاک نموده صورت مسئله و عقیم کردن جامعه منجر میشود.