AS-logologo-fa-stickyAS-logoAS-logo
  • صفحه اصلی
  • عرصه سوم – افغانستان
    • درباره عرصه سوم
    • پادکست و چندرسانه ایی
  • مرکز بنی‌آدم
    • درباره بنی‌آدم
    • چرا بنی‌آدم؟
    • نه به تبعیض
    • مقالات بنی آدم
  • درباره ما
    • درباره عرصه سوم
    • تاریخچه
    • اهداف و چشم انداز
    • مدیران و مشاوران
    • همراهان ما
    • ارزش‌های اخلاقی
    • تماس با ما
  • انتشارات
    • گزارش‌ها
    • کتاب
    • بیانیه‌ها
  • پروژه ها
    • درصحن
    • اطلس جامعه مدنی
    • شورای نگهبان
      • پروفایل اعضای شورای نگهبان
      • پادکست
      • ویدیو
      • اینفوگرافیک
      • تایم لاین
      • هیئت نظارت
      • مجامع مشورتی
      • تفسیر قانون اساسی
      • درباره پروژه
    • کابینه دوازدهم
      • درباره «کابینه»
      • پروفایل اعضای «کابینه»
      • اینفوگرافیک «کابینه»
      • منابع «کابینه»
    • گزارش بنیادها
    • بودجه ایران
      • بودجه ۹۸
    • آموزش
      • سوفیا ۲۰۱۱
      • بروکسل ۲۰۱۳
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • اینفوگرافیک
    • پادکست
  • مقالات
    • نه به تبعیض
    • کویید۱۹
      • ایران زیر سایه کرونا
    • دیده بان جامعه مدنی
    • سمن
    • مصاحبه
    • محیط زیست
    • زنان
    • اقلیت‌ها
language
  • English
✕

هنر و کنش‌گری در فیلیپین

فوریه 10, 2014
مجموعه ‌ها
  • ویدئو
برچسب‌
  • آموزش
  • عرصه سوم
  • فیلیپین
  • هنر
  • ویدئو
  • کنش گری

عرصه سوم: ویدئویی که ملاحظه می کنید بیان تجربی یک فعال مدنی فیلیپینی در بهره گیری از تئاتر برای ارسال پیام خویش در جامعه است. این فعال مدنی تجربیات خویش را در دوره مبارزات مدنی با دیکتاتوری مارکوس به اشتراک گذاشته است.

این ویدئو توضیح می دهد که چگونه هنرمندان فیلیپینی با سازماندهی گروه های تئاتر و راه اندازی یک شبکه ملی موفق شدند بر فضای سانسور و محدودیت رسانه ها غلبه کنند.

در این جا می توانید متن پیاده شده این ویدئو را ملاحظه کنید. این ویدئو به سفارش عرصه سوم تهیه شده است.

کتاب دستور جامعه مدنی

“جون” و میتشی ستورِی” از تئاتر در فعالیت‌های اجتماعی، سیاسی و محیطی خود استفاده می‌کنند

آن‌ها قطعاتی درباره موضوعات گوناگونی ساخته‌اند و هنرمندان و کنش‌گران محلی را نیز در همین زمینه آموزش داده اند

– اما تو کلاس من نبود، ما تو یه گروه …

– راستش من اول عاشق یه دختر دیگه شدم… بهترین دوستش

– من متوجه شدم که خیلی چیزا در تئاتر براش جذابه، دائم از راهنماها سوال می‌کرد

با خودم فکر کردم که طرف با بقیه شرکت‌کننده‌ها فرق می‌کنه

پس… و این نقطه آغاز بود. ما شروع کردیم به تظاهرات‌ها رفتن

چون اون موقع اوج تظاهرات بود

– در واقع بر ضد دیکتاتوری مارکوس

فعالیت‌های گروه تئاتر شما در زمان دیکتاتوری مارکوس چه چیزهایی بوده؟

– عمدتا سازمان دهی گروه های تئاتر بود

گروه ها ورک شاپ (کلاس) برگزار می کردن

و این بذر سازمان‌دهی گروه تئاتر در انجمن‌های مختلف و شهرستان‌های مختلف بود

و اونا داشتن یه شبکه ملی تئاتر راه در کل جزیره می‌انداختن

و تئاتر خیلی خیلی سیاسی‌ای بود

یکی از منتقدانه‌ترین صداها بر علیه دیکتاتوری مارکوس بود در اون زمان

و … چون قانون نظامی حاکم بود، رسانه‌ها سانسور می‌شد

پس تنها راهی اظهار نظر برای مردم تئاتر بود

و من فکر می‌کنم این روش موثری بود،

مخصوصا چون بازیگرا و هنرمندا از انجمن‌ها (توده)‌اومده بودن

اونا بازیگرای حرفه‌ای نبودن، هیچ کدوم آموزش دیده نبودن

بیشتر کشاورز و بومی و کارگر بودن

و ناگهان متوجه شدن که می‌تونن حرفی بزنن

چیزی برای استفاده بر ضد دیکتاتوری پیدا کرده بودن

اولش با مشکلاتشون با جزئی خودشون شروع شد

کارگرا راجع به دستمزد و شرایط کار

کشاورزا راجع به زمین

و بعد شروع کردن به همکاری با هم. کشاورزا و کارگرا با هم ترکیب شدن

و تئاتر تبدیل شد به یه جور محکمه

جایی که بتونن با هم تعامل داشته باشن و برای مشکلاتشون راه حل پیدا کنن

و بعد ما شروع کردیم به تامل راجع به کارای “برِشت” و کارای “پائولو فرِری”

اما کتاباشون گیرمون نمیومد

پس بر اساس چیزایی که مردم راجع به تئوری‌های “تئاتر مردمی” و …

– آگوستو بوال، برِشت

– پس ما شروع کردیم به تجربه بر اساس چیزیایی که می‌شنیدیم

و این تنها راهی بود که می‌تونستیم با تئاتر گروه قشر ستم دیده ارتباط برقرار کنیم

مطالبی راجع به “برِشت” و “آگوستو بوال” خوندیم

پس بالاخره ما داشتیم آموزشی که دنبالش بودیم رو به دست میاوردیم

– اما در عین حال حین انجام این ورک‌شاپ‌های وسیع داشتیم کار تولید می‌کردیم

ما پرفورمرهای (بازیگرهای) گروه تئاترمون رو داشتیم

و نمایش‌نامه‌های برشت و نمایشنامه‌های اورژینال اجرا می‌کردیم

که همه‌اش درباره مطالبات مردمی و این جور سوالاست

– و بعضی وقتا اشتراک وجه تو آثار کلاسیک پیدا می‌کنیم

مثلا بعضی وقتا کارای شکسپیر و مکبث رو دست می‌گرفتیم

و بعضی وقتا ناگهان متوجه می‌شیدیم که شرایط شبیه همون چیزیه که تو فیلیپین اتفاق بود

انگار شکسپیر اون‌جا بوده، انگار شکسپیر راجع به فیلیپین حرف می‌زد

فقط چون ما هرگز غیر از فیلیپین جایی رو ندیده بودیم

تصاویری که تو ذهن ما بود تصاویر فیلیپین بود، اما داستان‌های شکسپیر اون جا اتفاق می‌افتاد

جالب بود

در نهایت یک پروژه درباره استخراج معدن بود که باعث شد شما به اجبار از فیلیپین خارج بشید

ممکنه بیشتر راجع بهش برای ما تعریف کنید؟

– ما اون موقع تو میندورا زندگی می‌کردیم

– آره. بعد از دیکتاتوری مارکوس رئیس جمهورهای بعدی جایگزین مارکوس شدند

و این زمانی بود که اقتصاد کشور تو سرمایه‌‌گذاری خارجی غرق شده بود

و بخش زیادی از سرمایه گذاری تو معدن بود

به سرعت نزدیک سه چهارم سرزمین پر شد از درخواست برای حفاری

و همه می‌خواستن فعالیت داشته باشن

ما به جزیره میندورا نقل مکان کردیم در 1993؟

-1991

-1991… آره، آره. بعد از قبولی من تو آزمون دندانپزشکی بود

می‌خواستم از زندگی پر سرعت شهری فرار کنم. می‌خواستم برم شهرستان

دخترم مریض بود. آسم داشت. منم فکر کردم شاید بد نباشه کنار دریا زندگی کرد

اول نقل مکان کردیم به یه جزیره کوچیک

توی یه خونه تو روستای ماهیگرا زندگی کردیم

و فکر کردیم می‌تونیم زندگی آرومی داشته باشیم

اما در سال 97 یه شرکت بزرگ معدن نروژی برای استخراج تو شهرستان ما اقدام کرد

مثل این که نیکل و کروم و کبالت و حتی طلا پیدا کرده بودن

پس دولت بهشون اجازه اکتشاف داد

عملیات استخراج صورت نمی‌گرفت، فقط برای کاوش و اکتشاف که ببینن پتانسیلش هست یا نه

و من شروع کردم با مردم بومی کار کردن. کار پزشکی

و داشتم از تئاتر برای آموزش استفاده می‌کردم

از تئاتر برای آموزش مهارت‌های پایه‌ای بهداشتی استفاده می‌کردم

کلی نقش بازی می‌کردیم. وانمود می‌کردیم مردم مریض هستن و اونا هم برای مداوا نقش بازی می‌کردن

و شروع کردیم به سازمان‌دهی هیئت‌های بهداشتی با استفاده از تئاتر

چون خیلی‌هاشون خوندن بلد نبودن

پس ما به یک راهی احتیاج داشتیم که بهشون مهارت‌های بهداشتی رو یاد بدیم. نزدیکی به علم

پس راهش تئاتر بود … و بعد اونا هم راجع به عملیات معدن شنیده بودن.

بهمون گفتن ممکنه کمکمون کنین بفهمیم قراره چه اتفاقی بیافته؟

ما تحقیقات کردیم. بهشون یاد دادیم چطوری درختا و حیوونای مختلف و رودها و منابع رو تشخیص بدن

و بعد از طریق تئاتر نقش بازی می‌کردیم که اگر یک عملیات استخراج در محلی بود،

چه اتفاقی برای زمین می‌افتاد، چه اتفاقی برای درختا، کوه‌ها و حیوونا می‌افتاد

چه اتفاقی برای مردم می‌افتاد

و این زمانی بود که متوجه شدن که براشون خوب نیست

پس ایشون شروع کرد به ساختن یک کار در مورد استخراج

– و هر چی بیشتر می‎فهمیدن که استخراج براشون خوب نیست،

بیشتر متوجه می‌شدن که این کمپانی‌ها دارن با سرزمین‌شون چه کاری می‌کنن

مثل بولدوزر انداختن به کوه‌ها و سم‌پاشی کردن دریا‌ها

– شروع کردن به اجرای نمایش تو مدارس، اجرا توی کلیساها…

کشیش ازشون می‌خواست که توی کلیسا موقع سخنرانی عمومی اجرا کنن

که ما کلی حمایت شدیم

عاقبت تمام بخش‌های جزیره شروع کردن به سازمان‌دهی خودشون

و بعد از دو سه سال ما “اتحاد جزیره” رو پایه‌گذاری کردیم

بخش‌های مختلف، همه بر علیه استخراج

– و بعد تونسیتم یه مهلت قانونی بگیریم

– آره ما یک گفتگو رو با …

– دولت

– … با دولت محلی شروع کردیم

و اونا گفتن که باشه ما استخراج رو توی این جزیره برای 25 سال قدغن می‌کنیم

و این خوب بود!

اما بعدش دولت ملی اومد و گفت، این خوب نیست!

– دوباره گروه نظامی فرستادن

– گفتن که این بر علیه منفعت ملیه. مهلت قانونی بر علیه نفع ملیه

چون دولت ملی چیز می‌خواست … چی می‌گن… می‌خواست سرمایه خارجی وارد بشه

پس تصمیم گرفتن که با مهلت قانونی موافقت نکنن

سرباز فرستادن. ده تا گردان فرستادن. سربازا برای عملیات نظامی اومده بودن

و این شد که ما برگشتیم به خیابون

و دوباره شروع کردیم به استفاده از تئاتر. این دفعه موضوع حقوق بشر بود

این دفعه موضوع سرزمین و حقوق بشر بود. مردم بومی و حقوق بشر

– و بعد شروع کردن به کشتن رهبرا. مخصوصا اونایی که مخالف استخراج بودن

و … من یادمه رفتیم به یه جای خیلی دور شبیه به کوهستان

و سعی کردیم رهبران رو فراری بدیم، چون خبردار شده بودیم که همه رو قراره بکشن

– یه تهدید داشت صورت می‌‌گرفت پس …

– مثل یک مهاجرت دسته جمعی توی انجیل بود،

چون داشتیم یک مجسمه‌ی مریم مقدس بزرگ با خودمون می‌بردیم،

و جلسه‌های دعاخونی برگزار می‌کردیم

– چون این تنها راهی بود که ممکن بود، چون سربازا هر چیزی که سیاسی بود رو بهم می‌زدن

اما وقتی این تمثیل بزرگ مریم مقدس رو با خودمون می‌بردیم، کلاهشون رو بر می‌داشتن!

پس می‌ذاشتیمش تو یه وانت بزرگ، امنیتمون رو تامین می‌کرد

رفتیم داخلی و رهبران رو فراری دادیم، و خانواده‌هاشون رو هم همین‌طور

تونستین اکثرشون رو فراری بدیم، اما خیلی‌ها رو هم از دست دادیم

فکر کنم حدود 40 تا از رهبرا و کنش‌گرها (اکتیویست) یکی یکی به قتل رسیدن

هنوز تلفات داشتیم.  خیلی‌ها …

و بعد شروع کردیم به بازی کردن نمایش‌نامه‌هایی که نوشته بودیم، تو مانیلا پایتخت فیلیپین

تونستین نظرها رو جلب کنیم. تا این که “دوستان زمین” من رو دعوت کردن

که به یک بازبینی برم. بازبینی صنایع مخرب، که توسط بانک جهانی پشتیبانی مالی می‌شد

من فکر کردم که این فکر خوبی نیست. پشتیبانشون بانک جهانیه، فکر نکنم موفق بشیم

ولی فکر کردیم راه بدی نیست که به گروه‌های خارج فیلیپین که مشکل مشابه داشتن وصل بشیم

پس رفتم. و یک دعوت نامه از “دوستان زمین” رفتم که برم به هلند

تو دانشگاه‌های مختلف حرف بزنم. در سال 2003 شروع کردم به سخنرانی

اما نزدیکای آخر تور، درست روزی که قراره برگردم خونه، ایشون زنگ می زنه

تو نمی تونی بیای خونه، منتظرتن. می‌گیرنت

شانس بیاری اگه فقط بگیرنت! ممکنه بکشنت

من برای دو هفته و بعد ماه ها موندم، تا این که متوجه شدم اوضاع قرار نیست بهتر بشه

اوضاع داشت بدتر می شد

وقتی این جا بودم، دو تا از دوستام کشته شدن

دیگه فهمیدم که میدان جنگ من همین‌جاست. از این جا کار خواهم کرد

شاید دوباره از تئاتر استفاده کنم، که بتونم موضوع استخراج و حقوق بشر در فیلیپین رو نشون بدم

پس برای سه سال جدا از هم بودیم، من این جا تئاتر کار می‌کردم

– خیلی غیر منتظره بود، فکر کردم قراره فقط برای دو هفته بره!

– قبل از این که برم بهش گفتم بهتره موهام رو کوتاه کنی

اما بعدش نظرم عوض شد، گفتم فقط دو هفته‌اس دیگه، وقتی برگشتم موهامو کوتاه کن!

اما طبیعتا من بر نگشتم، پس موهام خیلی خیلی بلند شد

وقتی رسیدن موهام بافته شده بود!

اما بعدش..

– اما وقتی تو از فیلیپین رفتی اوضاع خیلی دراماتیک بود

چون یکی از دوستای خیلی نزدیکش کشته شده بود، و وقتی داشت به فرودگاه می‌رفت …

اون زمانی بود که تو گروهی رو دیدی که جسد رو میاوردن

– آره. دو روز قبل از این که کشور رو ترک کنم، یکی از دوستام، همکارام و یک فعال حقوق بشر

ربوده شده بود، با یک رهبر دیگه که با اون هم کار می‌کردم

وقتی گزارش اومد که ربوده شدن،

جسدشون در حالی که به وحشیانه به قتل رسیده بودن پیدا شد

در حالی که از شکنجه مرده بودن. چاقو خورده بودن، تو صورتشون شلیک کرده بودن

و … من تصمیم گرفتم که نرم خارج. همین‌جا می مونم چون فکر کنم بهم احتیاج بشه

کلی کار هست که باید انجام بشه

و بعد همکارم گفت: نه این الان مهم تره و تو باید داستان رو با خودت ببری بیرون

ما دستمون به رسانه های جهانی نمی رسه

برو خارج، داستان رو بگو. از هر راهی که می‌تونی. پس من رفتم

تاکسی ای که داشت من رو به طرف فرودگاه می‌برد این طرفی می رفت و بعد راهمون بسته شد

به خاطر یک مراسم تشییع. مراسم رفیقم!

این شد خداخافظی من. پروازم دیر نشد…

اما این جا هم دسترسی به رسانه ها سخت بود. رسوندن داستان به رسانه ها سخت بود

پس شروع کردم به استفاده از تئاتر. اولش برای تنهایی توی خیابون اجرا می‌کردم

و بعد مهاجرهای فیلیپینی به من پیوستن. و الان یک گروه کوچک از هنرمندها داریم

بعضی وقت ها همدیگه رو برای خاطر مسائل زیادی می‌بینیم

و بعد شروع کردیم به ارتباط با گروه های دیگه

و فکر کنم بزرگ ترین موفقیتی که تونستیم به دست بیاریم

مربوط بود به زمانی که شروع کردیم به کار کردن با مهاجران مستند نشده (غیر قانونی)

اولش حرف زدن با هم برامون سخت بود. زبان هم رو نمی‌فهمیدیم

اما بعدش شروع کردیم به خوندن، طبل زدن، نقاشی کردن، رقصیدن …

و بعدش دیگه همه با هم از طریق موزیک حرف می‌زدن

و الان فکر می‌کنم باید بگیم اگه می‌خواین با هم ارتباط برقرار کنید باید با راه خلاقی باشه

گروه‌ها و نشست ها استفاده خودشون رو دارن

اما در ابتدا برای آب کردن یخ، برای ایجاد ارتباط، برای شکست فاصله بین مردم

تئاتر و هنر راه خوبی برای شروعه

اما فکر می‌کنم با این که خیلی موثره،

نباید به عنوان یک آلترناتیو (راه دوم) برای دشواری‌های مردم در نظر گرفته بشه

شاید یک ابزار باشه

– آره. مثل یه سلاحه

– شاید یه سلاح. آره! فکر کنم کلمه مناسب تریه. یه اسلحه

اما تو نمی‌تونی تنهایی موفق بشی

باید استعداد و مهارت ها و هنرت رو صرف سازمان دهی مردم کنی

– همیشه کار جمعیه که جواب می‌ده

کتاب دستور جامعه مدنی – تهیه شده توسط سهند صاحب‌دیوانی – دوربین و تدوین با بِنِیه

کاری از عرصه سوم و مضراب

اشتراک‌گذاری

پست های مرتبط

آگوست 6, 2015

فرسایش خاک؛ یکی از عوارض کم‌آبی


بیشتر بخوانید
می 21, 2015

اعتراض به اخراج و حبس محققان علوم اجتماعی در برنامه زنده


بیشتر بخوانید
می 13, 2015

در صحن: به دنبال شفافیت، پاسخ‌گویی و انتخابات آزاد و دموکراتیک


بیشتر بخوانید

حمایت از ما

کمک شما تضمین کننده ادامه فعالیت سازمان عرصه سوم است، سازمانی متشکل از نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و محققانی که می توانند در راستای تحقق مطالبات مدنی فعالیت‌های چشم‌گیری انجام دهند. 

شبکه‌های اجتماعی

برچسب‌ها

استیضاح اعتراض اعدام انتخابات اوین ایران بودجه بودجه ۹۸ بیانیه تجمع جامعه مدنی حصر حقوق حقوق بشر حقوق شهروندی خشونت خیریه درصحن دولت رسایی رضا حاجي حسيني روحانی زنان زندان سمن سمن ها سمن‌ها شهرداری شوراها شورای شهر عرصه سوم قانون لاریجانی مجلس محمدرضا سرداری محیط زیست مدنی مطهری معلمان نرگس محمدی نعیمه دوستدار نمایندگان ویروس کرونا کارگران کتاب
تمامی حقوق متعلق به پایگاه عرصه سوم می‌باشد
language
  • English