AS-logologo-fa-stickyAS-logoAS-logo
  • صفحه اصلی
  • عرصه سوم – افغانستان
    • درباره عرصه سوم
    • پادکست و چندرسانه ایی
  • مرکز بنی‌آدم
    • درباره بنی‌آدم
    • چرا بنی‌آدم؟
    • نه به تبعیض
    • مقالات بنی آدم
  • درباره ما
    • درباره عرصه سوم
    • تاریخچه
    • اهداف و چشم انداز
    • مدیران و مشاوران
    • همراهان ما
    • ارزش‌های اخلاقی
    • تماس با ما
  • انتشارات
    • گزارش‌ها
    • کتاب
    • بیانیه‌ها
  • پروژه ها
    • درصحن
    • اطلس جامعه مدنی
    • شورای نگهبان
      • پروفایل اعضای شورای نگهبان
      • پادکست
      • ویدیو
      • اینفوگرافیک
      • تایم لاین
      • هیئت نظارت
      • مجامع مشورتی
      • تفسیر قانون اساسی
      • درباره پروژه
    • کابینه دوازدهم
      • درباره «کابینه»
      • پروفایل اعضای «کابینه»
      • اینفوگرافیک «کابینه»
      • منابع «کابینه»
    • گزارش بنیادها
    • بودجه ایران
      • بودجه ۹۸
    • آموزش
      • سوفیا ۲۰۱۱
      • بروکسل ۲۰۱۳
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • اینفوگرافیک
    • پادکست
  • مقالات
    • نه به تبعیض
    • کویید۱۹
      • ایران زیر سایه کرونا
    • دیده بان جامعه مدنی
    • سمن
    • مصاحبه
    • محیط زیست
    • زنان
    • اقلیت‌ها
language
  • English
✕

بوسه بر پای کودک بهایی

جولای 16, 2013
مجموعه ‌ها
  • اقلیت مذهبی
  • تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی
  • دیده بان جامعه مدنی
  • نه به تبعیض
برچسب‌
  • اقلیت‌های مذهبی‌
  • بهاییان‌
  • تبعیض مذهبی
  • نفرت پراکنی‌

بنی‌آدم: نگاه به حقوق اقلیتهای مذهبی شناخته نشده در ایران از منظر فعالان جامعه مدنی با تغییری چشمگیر مواجه بوده است. امروز منتقدان و فعالان مدنی صریح تر و شفاف تر به مسائل این دسته از اقلیتها بویژه اقلیت بهایی در جامعه می پردازند. اقلیتی که پس از استقرار یک حکومت مذهبی در ایران تحت فشار شدید قرار داشته است. یکی از رویدادهای مهم در این رابطه نامه مورخ ۲۴ تیر ۹۲ از طرف محمد نوری زاد نویسنده و روزنامه نگاری است که پیشتر عقایدی مشابه هواداران متعصب حکومت مذهبی داشت اما امروز نه تنها منتقد سیاسی وضع موجود است بلکه به عنوان یک فعال مدنی به دفاع از حقوق اقلیتهای شناخته نشده و تحت فشار پرداخته است.

محمد نوری زاد در نامه ای خطاب به یک کودک بهایی به توصیف مشکلات این دسته از اقلیتها می پردازد. عرصه سوم متن این نامه را به عنوان یک نمونه از تلاش فعالان مدنی برای دفاع از حقوق اقلیتها به اشتراک می گذارد.

“پدر و مادر آرتین، جز این که بهایی اند، هیچ خطایی مرتکب نشده اند. پس جرمشان چیست؟ جرمشان تدریسِ درسهای دانشگاهی به جوانان بهایی است. تدریس به جوانانی که به حکم دستگاههای اسلامی ما از تحصیل محرومند.
امروز به دیدن یک خانواده ی کوچک بهایی رفتم. کوچک از آن روی که: از خانواده، یک مادربزرگ مانده است و یک نوه ی چهارساله. “آرتین” یعنی همان پسرک چهارساله ی بهایی را نشاندم بر یک صندلی، و از جانب همه ی گردنفرازان شیعه، از او پوزش خواستم و بر پاهای کوچکش بوسه زدم. چشم در چشم او دوختم و با التماسی آمیخته به درد، از او خواستم که اگر می تواند به روی منِ شیعه آب دهان بیندازد و به صورتم سیلی بزند.

در آن خانه ی کوچک، گرچه جای پدر و مادر آرتین خالی بود، اما جای رهبر و مراجع صاحب نام و مسئولین روحانی و غیرروحانی ما خالی تر بود. و من، بجای همه ی آنانی که در آنجا نبودند، از آرتین پوزشخواهی کردم. به وی گفتم: آرتین عزیز، نگران مباش، اگر پدر و مادرت بی دلیل و همزمان در زندان اند، رهبر شیعیان ایران که نه، رهبر مسلمین جهان اما هست. او خود شخصاً به تأسی از علیِ مرتضی تو را سرپرستی می کند و حق تو را از حلقوم قانونی که در این ملک به طنز گراییده بیرون می کشد و برکات آن را بر سر تو می بارد. اگر این روزها پدر و مادرت بی دلیل در زندان اند، مراجع صاحب نام و پرآوازه ی ما هستند و به تو نشان خواهند داد که: در قاموس الهی، مردمان را بخاطر عقایدشان از هستی ساقط نمی کنند. و به تو خواهند فهماند: بفرض اگرپدر و مادرت مقصرند، تو را در این میان هیچ گناه و تقصیری نیست.

امروز بدلیل کسالت و بیماری، روزه نبودم. آرتین که برایم آب آورد، گرفتم و نوشیدم. و بعد که میوه آورد، گرفتم و تناول کردم. تا نشان او بدهم: خوردنی های یک بهایی، اگر از خوردنی های یک مرجع تقلید شیعه ی دوازده امامی پاکیزه تر نباشد، حتماً دست کمی از پاکیِ آن ندارد. و بهایی کوچک، با حیرت به دهان من می نگریست. که: مگر می شود یک مسلمان شیعه از خوردنی های خانه ی یک بهایی تناول کند؟
به آرتین گفتم: پسرکم، من از طرف آنانی که در این سالهای اسلامی، بر تو و بر همه ی همکیشان تو جفا باریده اند، از تو پوزش می خواهم. به او گفتم: وقتی پاپ، رهبر کاتولیک های جهان خم می شود و پاهای یک دخترکِ بزهکار مسلمان را می شوید و بر آن بوسه می زند، من چرا به نمایندگی از دم و دستگاه عریض و طویل رهبر مسلمین جهان و مراجعِ پشت به پشت شیعه بر پاهای کوچک و بهشتیِ تو بوسه نزنم؟

آرتین کوچک، یکشنبه به یکشنبه به ملاقات می رود. یکبار به کرج برای ملاقات پدر و عمویش، و یکبار به زندان اوین برای ملاقات مادرش. پدر و مادر آرتین، جز این که بهایی اند، هیچ خطایی مرتکب نشده اند. پس جرمشان چیست؟ جرمشان تدریسِ درسهای دانشگاهی به جوانان بهایی است. تدریس به جوانانی که به حکم دستگاههای اسلامی ما از تحصیل محرومند.

امروز چشمان معصوم آرتین از من پرسیدند: آهای ای محمد نوری زاد، آهای ای شیعه ی اثنی عشری که غیرخودت همه را جهنمی می دانی، مگرنه این که پیامبرشما فرموده: ز گهواره تا گور دانش بجوی؟ و مگر نه این که پدر و مادر من به همین سخن پیامبرتان عمل می کردند؟ و مگر نه این که در این خانه و آن خانه به جوانان محروم از تحصیلِ بهایی فیزیک و شیمی و روانشناسی درس می دادند؟ پس چرا اکنون باید آنان در زندانِ شما باشند و مرا مادربزرگم پرستاری و نگهداری کند؟

آرتین، این بهایی کوچک، عکس پدربزرگش را نشان من داد. پدربزرگی که سالها پیش به حکم دستگاههای اسلامیِ ما و احتمالاً بجرم جاسوسی اعدام شده است. کجایند صاحب نامان شیعه ی دوازده امامیِ ما تا عدل را در مقیاس علوی اش تماشا کنند و از تناول یک لذتِ مستمر در پوست نگنجند؟ خانه ی کوچک که می گویم یعنی همین! مادربزرگی با نوه اش. و مابقی؟ یا اعدام یا زندان.

امروز در آن خانه ی کوچک، احساس کردم از رهبر مسلمین جهان به خدا نزدیکترم. از همه ی مراجع شیعه فهیم تر و باتقواترم. از آقایان روحانی و خاتمی و هاشمی رفسنجانی و همه نمایندگان مجلس برترم. چرا؟ چون اطمینان دارم همه ی اینان در دل آرزو می کنند ایکاش جای من بودند. و شهامت این را داشتند که آشکارا و بی واهمه از شماتتِ خشک مغزانِ دینی، در آن خانه ی کوچک می بودند. اما چه جای درد که ترسی پنهانی، همه ی غیرت مندی اینان را بخاک آغشته. ترس از بی آبرویی. که مثلاً: ای امان، رهبر مسلمین جهان را ببین که به خانه ی یک بهایی رفته! رییس جمهور منتخب را ببین که از حقوق تباه شده ی بهاییان می گوید! نمایندگان مجلس را ببین که برای دلجویی از آرتین این بهایی کوچک، و برای استجابتِ دعاهای خود دست به پاهای بهشتیِ او می سایند.

امروز از این که گرایشی به هیچ تشکیلات و به هیچ حزب و دسته ای ندارم، و توانستم بی واهمه به دیدن این خانواده ی کوچک بهایی بروم خدای را سپاس گفتم. معتقدم: حزب و تشکیلات و نمایندگانی که نتوانند در امتداد حقوق تباه شده، و استیفای حقوق شهروندی آرتین این بهایی کوچک گریبان چاک زنند، به آفتابه داریِ آبریزگاه های مسجد شاه اصفهان شایسته ترند.”

محمد نوری زاد
بیست و چهارم تیرماه سال نود و دو
تهران

بازنشر ازعرصه سوم

اشتراک‌گذاری

پست های مرتبط

Image by Kamran Ashtary copyright 2025
مارس 27, 2025

سایه‌های ماندگار تروما: درک تأثیر سرکوب رژیم جمهوری اسلامی ایران بر قربانیان داخل و خارج از ایران


بیشتر بخوانید
فوریه 17, 2025

تروما جمعی به‌عنوان مانعی برای دموکراسی در ایران


بیشتر بخوانید
سپتامبر 18, 2023

سال مخالفت‌ و سرکوب در ایران: چگونه کشته شدن یک زن باعث قیام سراسری شد


بیشتر بخوانید

حمایت از ما

کمک شما تضمین کننده ادامه فعالیت سازمان عرصه سوم است، سازمانی متشکل از نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و محققانی که می توانند در راستای تحقق مطالبات مدنی فعالیت‌های چشم‌گیری انجام دهند. 

شبکه‌های اجتماعی

برچسب‌ها

استیضاح اعتراض اعدام انتخابات اوین ایران بودجه بودجه ۹۸ بیانیه تجمع جامعه مدنی حصر حقوق حقوق بشر حقوق شهروندی خشونت خیریه درصحن دولت رسایی رضا حاجي حسيني روحانی زنان زندان سمن سمن ها سمن‌ها شهرداری شوراها شورای شهر عرصه سوم قانون لاریجانی مجلس محمدرضا سرداری محیط زیست مدنی مطهری معلمان نرگس محمدی نعیمه دوستدار نمایندگان ویروس کرونا کارگران کتاب
تمامی حقوق متعلق به پایگاه عرصه سوم می‌باشد
language
  • English