عرصه سوم: در بیست و پنجمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 ،جمعی از خانواده ها و بازماندگان فاجعه ی اعدام های پرشمار زندانیان سیاسی، مراسمی با شرکت نزدیک به 200 نفر از شهر های مختلف اروپا در کلن برگزار کردند.
به گزارش تارنمای عصر نو به نقل از فرشید فاریابی خبرنگار حاضر در این نشست، در این مراسم که با مدیریت و اجرای مشترک مرسده محسنی و خاطره معینی و پشتیبانی دیگر همراهان رقم خورد، محمد رضا نیکفر، امیرمعماریان، فواد تابان، کاظم کردوانی و ایراندخت انصاری دیدگاه های خود را بیان داشتند، سرودهای خاطره انگیز با اجرای بهرخ بابایی و همراهی پیانیستی از کشور آذربایجان اجرا شد، منیر فرهودی همسر مهرداد پاکزاد، خاطره معینی خواهر هبتالله معینی سخنانی ایراد کردند و دو ویدئو – موسیقی جدید با موضوع اعدام های دهه ی شصت برای نخستین بار به نمایش درآمد که مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت.
مراسم را با یک دقیقه سکوت به یاد همه ی جانباختگان آغاز و پس از آن پیام تازه ای از مادر لطفی که خطاب به نشست خوانده شد.
مادر لطفی در پیام خود با اشاره به ۲۵ سال گذشته، و یادآوری روزهای تلخ و شیرینی که هر روز درگیرش بودندخطاب به نشست نوشته است: “از سال 68 به این سوی مشکلات و فشار های وارد بر مادران و خانواده ها همیشگی بوده به شکلی که از سال 85 به این سوی مانع از ادامه ی فعالیت های جمعی و آشکار در خاوران شده و هرگونه حضور در آن مکان محدود شد. فشار های بسیاری بر مادران و خانواده ها وارد شد، تهدید ها و دستگیری ها و حمله به مراسم ها ، توهین و تحقیر ها و تخریب خاوران در همه ی سال ها وجود داشت. ولی با تمام این مشکلات و ممانعت ها ما باز هم به خاوران می رویم و در منازل خود مراسم می گیریم و تا زمانی که بتوانیم آزادانه مراسمی در خور شان این عزیزان در سالن های بزرگ برگزار کنیم این کار را ادامه خواهیم داد.”
حقیقت و مرگ؛ به یاد اعدامشدگان دهه شصت خورشیدی
محمدرضا نیکفر استاد فلسفه ی سیاسی نخستین سخنران این نشست بود. او گفتار خود را بر فاجعه ی کشتار زندانیان سیاسی متمرکز کرد و گفت: “من مایلم از “حقیقت” کشتار ۶۷ به مثابه نمودی از کشتارهای دهه ۶۰ بپرسم و آن را بر زمینهای معنایی بیان کنم که “حقیقت” مفهوم مرکزی آن است.”
محمدرضا نیکفر تفسیر حقوق بشری از این فاجعه را به عنوان یکی از رایجترین ها در دوره اخیر مورد توجه قرار داد و “دگراندیشی” را حقیقت پایه و معیار کشته شدگان برشمرد و گفت:”رفیقانم را به یاد میآورم. آنانی که در دههی ۶۰ کشته شدند، هیچ کدام منفعل نبودند، همه یکپارچه شور و شوق بودند و میخواستند نه تنها ایران، که کل جهان را تغییر دهند. آنان مخالف بودند و تعیینکننده این است که در این مخالفت،”حق” داشتند.”
محمدرضا نیکفر نظام را نظام کشتار نامید و گفت:” کشتهشدگان، از آن روز اول گرفته تا روزهای خونین کهریزک و پس از آن، همه با احتیاط کشته شدهاند تا هیچ دگراندیشی ابراز وجود نکند.” وی در پایان تاکید کرد: “مخالفت خود را در حدی فراتر از ستیزهای جناحی دستگاه ابراز کنید، تا منطق آن را بشناسید. بزرگداشت یاد کشتهشدگان دهه ۱۳۶۰ بایستی بزرگداشت “دگراندیشی” و “مخالفت” و همراه با یاد ارجگذارانهی کشتهشدگان باشد. اگر چنین کنیم، به سهم خود مانع از تحریف تاریخ میشویم.”
“جنبش ضد فراموشی” ضرورت اول است
امیرمعماریان فعال دانشجویی، سخنران بعدی این نشست بود که با تمرکز بر نسبت جنبش دانشجویی با اعدام زندانیان سیاسی ،در دو محور تاثیر اعدام های دهه 1360 بر جنبش دانشجویی آنچه که جنبش دانشجویی از دهه ی 1360 میداند و می بیند، سخنان خود را بیان کرد.
او در آغاز گفت که حامل پیام خوبی از نسل خود در رابطه با دهه ی سیاه 60 خورشیدی نیست و تاکید کرد: “فاجعه ی پیش رو “فراموشی” نیست بلکه ” ناآگاهی” است. عمده ی زاده شدگان سال های 60 و 70 اساسا نمی دانند در دهه ی 60 به ویژه در سال 1367 چه اتفاقی افتاده است.نسل من با دوره ای به نام 67 بیگانه است.
امیرمعماریان با اشاره به جنبش “ضد فراموشی” در آلمان پس از جنگ جهانی دوم ( دهه ی 60 میلادی) گفت در این جنبش نسلی از نسل گذشته ی خود میپرسد در آن سال ها چه اتفاقی افتاده است؟ پرسشی که به هیچ عنوان در درون خود کسی را متهم نمی کند. این پرسشگری متهم کردن نیست. ما باید پی ببریم چرا با موج اعدام های گروه های مختلف نه تنها واکنش هایی در جامعه شکل نگرفت بلکه بسیاری بی تفاوت و عادی زندگی و کار خود را ادامه دادند.
وی تاکید کرد: “تازمانی که “جنبش ضد فراموشی” شروع به کار نکند و دوباره همه ی آن صحنه ها بازسازی و چیده نشوند تا آشکار شود چه بر سر پیشروترین نیروهای فکری جامعه آمد و چگونه شد که جامعه برای رسیدن به آزادی یک چهره ی امنیتی را انتخاب کرد و در کنار خمینی نام حسن روحانی قرارگرفت، همان فردی که آیشمن سال های 60 (مصطفی پورمحمدی) را به عنوان وزیر دادگستری برگزید، متوجه میشویم که جنبش ضد فراموشی ضرورت اول است.”
دادخواهی بازماندگان را متهم به خشونت طلبی کرده و می کنند
سخنران بعدی فواد تابان روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی بود که در آغاز و پیش از ورود به بحث با اشاره به سخنان امیر معماریان گفت:”برای من عجیب نیست که نسل امیرمعماریان چیزی از کشتار دهه ۶۰ نمیداند و تعجب هم نخواهم کرد نسل بعدی چیزی از کشتار سال ۸۸ نداند. چرا که نظام به عنوان یک حکومت دیکتاتور و مستبد به موضوع تصاحب افکار عمومی به نفع خودش بسیار حساس است و برای به فراموشی سپردن این وقایع تمام قد و با تمام توان ایستاده است.آنگونه هم که تصور می کنید این امر محدود به وزارت اطلاعات و چند نهاد و چهره ی امنیتی نیست.”
این عضو خانواده ی اعدام شدگان دهه 60 در ادامه افزود: “وقتی ما از دادخواهی صحبت می کنیم، نه قصد داریم طناب دار بر گردن کسی بیاندازیم، نه قصد داریم کسی را در برابر جوخه ی آتش قرار دهیم. نه می خواهیم کشت و کشتار را دامن بزنیم و نه خواهان انتقام جویی و افزودن به کینه ها هستیم. با این حال خواسته ی دادخواهی به طور مرتب از سوی گفتمان هایی که به فراموشی جنایت ۶۷ تمایل دارند به خشونت طلبی و افزودن به چرخه ی خشونت متهم می شود.”
وی “دادخواهی” را طبیعی ترین حق دانست و در بررسی موانع پیش روی جنبش دادخواهی گفت: “این جنبش با دو مانع اساسی برای دادخواهی نسبت به فاجعه ی کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال 67 و دیگر کشتارهای سیاسی در سی و پنج سال گذشته مواجه است : از یک سوی «حکومت مستبد» که نزدیک شدن به این موضوع را با تمام توان مانع شده و از دیگر سوی یک «جامعه ی خو گرفته به کشتارها» و گفتمان های سیاسی است که با دامن زدن به این عادت، افکار عمومی را در تسلط خود گرفته اند. “
فواد تابان مصطفی پورمحمدی را یکی از “برجسته ترین نمادهای خشونت و قتل عام دولتی” در سال ۶۷ معرفی کرد و انتخاب او به عنوان وزیر دادگستری را حامل پیام روشن برای خانواده های قتل عام شدگان سال ۶۷ دانست.
استبداد حکومتی و استبداد اجتماعی
کاظم کردوانی پژوهشگر و جامعه شناس ساکن آلمان با اشاره به سخنان بیان شده که بر مبارزه با فراموشی تمرکز داشت، پیش از ورود به سخنان اصلی خود گفت: دو مورد از این کشتار دگراندیشان که در منطقه ی گنبد روی داد و به روایتی نخستین کشتار دگر اندیشان آن هم پیش از سالگرد انقلاب بود را به عنوان سند بیان می کنم. نخست کشتار چهار نفر از مبارزان منطقه ی گنبد در سال 58 یه نام های شیرمحمد درخشنده توماج، حاجی تواب واحدی، عبدالکریم مختومی و حسین جرجانی و بعد از آن با فاصله ی اندکی ربایش و قتل 4 معتمد منطقه ی گنبد که تنها 3 جسد به دست آمد به نام های ایرانپور، نوشین و قرجه که چون این ها عضو هیچ سازمانی نبودند نامی از آنها برده نمی شود.
وی افزود تمرکز سخنان من بر آسیب شناسی مواجهه ی جامعه با چنین جنایت هولناکی است، باید مشخص کرد چرا اگر جان انسان به عنوان تنها ارزش مشترک تمامی جوامع بشری است در ایران اینقدر بیاهمیت است و به حق انسان در حفظ جانش توجهی نمیشود؟
وی حضور گسترده ی مردم برای تماش مراسم اعدام را به عنوان شاهد مدعا مورد توجه قرار داد و گفت این امر جدیدی نیست از سال های دور جامعه ی ما با این موضع مواجه است و انگونه که در مستند ساخته شده توسط مازیار بهاری ثبت شده،نه تنها جمعیت زیادی برای تماشای اعدام خفاش شب در میدان شهر جمع شدهاند بلکه بسیاری از جمع حاضر با گالنهای بنزین و نفت آمده بودند تا او را آتش بزنند. قاتلان بالفطره ای که برای تنبیه قاتل دیگر هجوم آورده بودند.
عضو موسس کمیته ی پیگیری قتل های زنجیره ای با اشاره به آزادی نسبی مطبوعات در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی گفت : در این دوران و در رابطه با کشتار زندانیان سیاسی سال های شصت هم به دلایل مشخص هیچ اشاره ای را نمی توان به موضوع شاهد بود. و علی رغم جنبه های مثبت مطبوعات ایران در آن دوران اما باید بدانیم که در خصوص اعدام زندانیان سیاسی سکوت کامل حاکم است. در مثال دیگر یعنی همین قتل های زنجیره ای و افشاگری آن که مطبوعات اصلاحات نقش داشتند شاهد هستیم که جریانات سیاسی طیف اصلاح طلبان کاملا سکوت کردند و فاصله گرفتند و حتی در مراسم ختم آنها شرکت نکردند.
دادخواهی برای پرهیز از تکرار خشونت
ایراندخت انصاری یکی از زندانیان سیاسی دهه ی شصت وکسی که همسر و دو برادر او در جریان کشتار های سال های شصت اعدام شدند،آخرین سخنران این مراسم بود و با اشاره به سخنان بیان شده موضوع آگاه کردن نسل های بعد و جذب آنها به جنبش دادخواهی و حقیقت یابی را مورد تاکید قرار داد و گفت: “ما در این نشست ها مویه و مرثیه سر نمیدهیم همه ی توان خود را برای زنده نگاه داشتن یاد و راه آنها به کار میگیریم و امروزه باید بیش از پیش بر موضوع حقیقت یابی تاکید کنیم.”
وی دادخواهی های خانواده ها و جامعه در قبال کشتار های سال های شصت را نه به قصد انتقام جویی شخصی که امری مهم در تعین تکلیف نسبت جامعه با خشونت ارزیابی کرد و گفت: وجدان عمومی جامعه نمی تواند و نباید در قبال این فاجعه و کشتار سکوت کند.
وی همچنین با رد این دیدگاه که جامعه بسیار بی خبر و بی تفاوت است گفت:اگر این جامعه و نسل های بعد بی خبر و بی تفاوت بودند دانشجوی جوان در انتخابات 1388 از میرحسین موسوی نسبت او با کشتار ها و اعدام های آن سال ها را نمی پرسید و او را وادار به موضع گیری نمیکرد. جامعه اگاه است و حساس.
در بخش پایانی این نشست “منیر فرهودی” همسر “مهرداد پاکزاد” که در پنجم تیرماه سال ۱۳۶۴ اعدام شد خاطرات خود از بازداشت همسر و سختی ها و دشواری هایی که بر او و فرزندش روا شد و نهایتا چگونگی دریافت خبر اعدام او را برای جمع بیان کرد که جمع پر شمار در نشست را بسیار تحت تاثیر قرار داد. وی دست نوشته های زندانی و جانباخته ی سیاسی سال های 60 که در تمام این سال ها با خود همراه دارد را نشان داد و گفت” تا جان در بدن دارم به دنبال حقیقت این جنایت خواهم بود.”
خاطره معینی فرزند زنده یاد مادر معینی در ادامه گفت :”گلزار خاوران تنها گورستان جمعي نيست بلكه شناخته ترين آنهاست آنهم به همت كساني كه متاسفانه تعداد زيادي از آنها ما را ترك كرده اند و مسئوليت بزرگي بر دوش ما نهادند تا از آن تا روز دادخواهي پاسداري كنيم. کسانی که به جرات در تمام این سال ها نه برای مراسم های معمول و سنتی که بلکه برای حفظ خاوران به هر قیمتی که شده و علیرغم کتک زدن و بازداشت ها ، توهین و تحقیرها در خاوران حاضر شدند و با تلاش و همت مادران ، پدران، همسران، فرزندان و خانواده های جانباختگان بود که “خاوران” تبدیل به سندی جهانی شد تا دنیا از نسل کشی بی سابقه در ایران آگاه شود.”