بخش اول
مهتاب فقط ده سال دارد
عرصه سوم- پریسا کاکایی: بااینکه هوا تاریک شده اما جثه کوچکش با مانتوی خاکستری رنگ ورورفته در سرپیچ خاکی قابل تشخیص است. پشت به سیمها تکیه داده و روی زمین نشسته است. صبحها که میروم سر کار، مهتاب را نمیبینم اما بیشتر شبها همانجا نشسته و ترازویی مقابلش گذاشته و مشق شب مینویسد.
میروم روی ترازو میایستم. سرش را بالا میآورد و قیمتی میگوید. سلام میکنم و پول را میدهم. میپرسم اجازه هست کنارت بنشینم؟ با کمی تعجب نگاه میکند و خودش را کنار میکشد. چند دقیقهای به سکوت میگذرد. نامم را میپرسد. نامش را میپرسم. ۱۰ سال دارد. صبحها مدرسه میرود و بعد از مدرسه از آن سر شهر با مترو خود را به این سر شهر میرساند. میگوید اینجا مشتریها مرا میشناسند و کسی مزاحمم نمیشود. برایش مثل پاتوق شده، پدرش باربربازار است و مادرش تمام وقت به نگهداری از شش خواهر و برادر دیگرش مشغول است. لبخند میزند که بچهاند دیگر، غذا میخواهند و گاهی اگر بشود اسباب بازی کوچکی. میگوید بعضی جمعهها میرویم امامزاده، آن وقت میتوانم ماشین پلاستیکی کوچکی بگیرم تا جلال کوچولوی خانه خوشحال شود. هر وقت به امامزاده میرود ده تومان میاندازد داخل ضریح به نیت اینکه پدرش کار بهتری پیدا کند.
مهتاب، نمونهای از صدها کودک کار است که در سراسر دنیا به ویژه در کشورهای در حال توسعه مانند ایران زندگی و کار میکنند. این کودکان بیآنکه کودکی کنند، مسئوولیت تامین زندگی خود وخانوادهشان را به عهده دارند. داستان زندگی آنها گاه چنان پیچیده و مملو از خشونت و آسیب میشود که دنیای کودکیشان را به بستری مناسب برای شکل گیری نطفههای مشکلات رفتاری آینده تبدیل میکند.
دراین نوشتار میخواهم با نگاهی اجمالی به وضعیت آماری کودکان کار در دنیا و ضمن اشارهای کوتاه به تعاریف موجود، نقش جامعه مدنی در کاهش این مشکل اجتماعی را هم بررسی کنم
آمار چه میگویند؟
بر اساس آمار به دست آمده از آخرین گزارش جهانی در مورد کودکان کار، حدود ۲۱۵ میلیون کودک که ۱۵۳ میلیون نفر از آنها به رده سنی ۵ تا ۱۴ سال تعلق دارند در سراسر دنیا مشغول به کار هستند. ۱۱۵ میلیون نفر از این کودکان که یک سوم آنها زیر ۱۴ سال هستند بدترین اشکال کار را تجربه میکنند. از لحاظ پراکندگی ۶. ۱۱۳میلیون کودک کاربه آسیا و اقیانوسیه،۱. ۶۵ میلیون به صحرای بزرگ افریقا و ۱. ۱۴ میلیون نیز به آمریکای لاتین و منطقه کارائیب تعلق دارند (سازمان جهانی کار، ۲۰۱۲).
درایران نیز با استناد به آمارهای منتشر شده توسط مرکز آمار در سال ۱۳۸۵، از مجموع ۱۳ میلیون و ۲۵۳ هزار کودک رده سنی ۱۰ تا ۱۸ سال کشور، سه میلیون و ۶۰۰ هزار کودک خارج از چرخه تحصیل و یک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار بوده اند که از این تعداد ۸۳۰ هزار نفر در مناطق شهری و ۸۵۰ هزار نفر در بخشهای روستایی به سر میبردند (روزنامه اعتماد، ۱۳۸۷). این در حالی است که اخبار و آمار پراکنده موجود در سالهای اخیر، تعداد کودکان کار را حدود یک میلیون و ۴۵۰ هزار نفر برآورد کردهاند. علاوه بردر دست نداشتن آمار به روز شده کودکان کار، مشخص نیست که در حال حاضر چه تعداد از آنها درگیر کارهای دشوار و آسیب رسان بوده و این آمار چه مقطع سنی و کدام مناطق را در بر میگیرد. چرایی عدم وجود آماری معتبر در مورد کودکان کار درایران و اینکه وظیفه کدام ارگان دولتی یا غیردولتی است، هنوز مورد بحث مسئولان است (ایرنا، ۱۳۹۱). تنوع کارکودک، تعریف سلیقه ای از کارکودک، وجود کارگاههای کوچک ثبت نشده، کارهای کاذب مخصوص کودکان خیابانی، عدم اطلاع رسانی، محدودیت فعالیت و کمبود بودجه سازمانهای غیردولتی داخلی و عدم وجود سازمانهای غیردولتی بین المللی از عوامل موثر در دشواری برآورد دقیق تعداد کودکان کار و مسائل مربوط به آنان است.
هنگامی که صحبت از کار کودک به میان میآید، معمولا تصویر کودکان دست فروش، کفاش و یا کودکانی که در کارگاهها و مکانیکیها کار می کنند برجسته میشود. این تعریف معمول، کودکانی را شامل می شود که برای کمک به درآمد خانواده و یا حفظ بقای خود به عنوان نیروی کار ارزان و بدون برخورداری از بیمه و مراقبتهای بهداشتی و پزشکی به استخدام صاحبان کار درآمده ، از تحصیل محروم می شوند و یا با دشواری تحصیل کرده و شاغل محسوب می شوند. البته این شکل از کار زوایای پنهانی نیز دارد. به طور مثال کودکی که به مدرسه نمی رود تا به امور خانه و سایر فرزندان رسیدگی کند وامکان کار را برای پدر و مادر فراهم نماید، یا در مزرعه به همراه پدر و مادرش کار می کند و از تحصیل باز می ماند شامل این تعریف می شود. اما توضیح فوق، تنها بخشی از اشکال آشکار کار کودک را به نمایش میگذارد که مرسوم و قابل مشاهده بوده و بیشترمورد بحث و گفتوگو قرار گرفتهاند. درحالی که اشکال پنهانی بهره کشی از کودکان، سطوح مختلفی دارد که گاه با دیگر موارد نقض حقوق کودک همپوشانی داشته و در قالب کار کودک بررسی نمیشوند. در این نوع کارهای آسیب رسان و طاقت فرسا دیگر بحث کمبود دستمزد و یا بیمه مطرح نیست بلکه جان کودک و سلامت روان او به شدت در خطر بوده و جبران آسیبهای وارده، دشوار و در بعضی موارد غیر ممکن به نظر میرسد.
بر همین اساس و برای روشن شدن دقیق مفاهیم، در سال ۱۹۹۹، سازمان بین المللی کار، مقاوله نامه ۱۸۲ را تحت عنوان حذف بدترین اشکال کار کودک به تصویب رساند که در آن وجوه دیگر کار کودک مورد بحث و بررسی قرار گرفت. پس از آن، در سال ۲۰۱۰، به دلیل لزوم انجام تلاشهای بیشتر برای لغو کار کودک، این سازمان به همراهی چند ارگان دیگر، کنفرانس جهانی کودکان کار در لاهه را برگزار کرد که طی آن شرکت کنندگان، در مورد برنامه عمل برای محو بدترین اشکال کار کودک تا سال ۲۰۱۶ به توافق رسیده و بر لزوم اجرایی شدن موارد تصویب شده در مقاوله نامه ۱۸۲ و بررسی موانع تاکید کردند.
مطابق با کنوانسیون های بین المللی، تعریف بدترین اشکال کارکودک موارد زیر را شامل میشود:
هر نوع شکلی از برده داری و یا مشابه آن، خرید و فروش، قاچاق، معامله کودک به عنوان بدهی، به کنیزی و یا غلامی گرفتن کودک، کار اجباری از جمله سربازگیری و استفاده کودکان در درگیریهای نظامی
استفاده از کودک، پیشنهاد به و یا فراهم آوردن امکان روسپیگری کودک برای تهیه محصولات پورنوگرافی و یا نمایش آن
استفاده از کودک، پیشنهاد به وی و یا فراهم آوردن امکان برای فعالیت مربوط به هر نوع قاچاق و به ویژه قاچاق مواد مخدر
انجام کارهای آسیب رسان به سلامت، امنیت و یا روحیه کودک.
شیوع موارد مزبوردر کشورهای مختلف بسته به بستر فرهنگی و شرایط اقتصادی، متفاوت است. درکشوری مانند ایران، اگر چه آمار دقیق و مشخصی وجود ندارد اما ازدواج زود هنگام دختران، فروش، مبادله، اجبار به روسپیگری (چه توسط سرپرست و چه تلاش خود کودک برای بقا) و استفاده از کودکان به منظور قاچاق از موارد مشاهده شده در سطح جامعه هستند.
داستان لیلا
لیلا مافی، یکی از نمونههایی است که تا سالها موضوع مورد بحث اخبار و گزارشها قرار گرفت. او زمانی که ۸ سال داشت توسط مادرش به روسپیگری واداشته شد. ۹ ساله بود که اولین فرزندش به دنیا آمد و توسط دادگاه به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد. ۱۲ سالگی توسط خانوادهاش به عقد مردی افغان در آمد و از آن پس توسط مادرشوهرش به روسپیگری مجبور شد. در ۱۴ سالگی دوقولوهایش را به دنیا آورد ومجددا توسط خانوادهاش به مردی ۵۵ ساله فروخته شد که او نیز لیلا را به ادامه همان نوع زندگی واداشت.اگر لیلا، به عنوان دختری که مورد سوء استفاده جنسی و کودک آزاری قرار گرفته ، بررسی میشود. اما او در حقیقت یکی از قربانیان بهره کشی از کودکان و یا همان «بدترین اشکال کار کودک» یعنی برده داری جنسی است. زیرا این کودک برای تامین منافع مالی بزرگسالان خود وادار به انجام تن فروشی شده است.
همچنین گزارشهای پراکنده در مورد کار کودکان در تولیدیها و کارخانهها با شرایط محیطی نامناسب و خطرناک ، قالی بافی در کارگاههای نمور و تاریک، ساعتهای طولانی کار، شب کاری، اجبار به تکدیگری، زباله گردی، دست فروشی و مواردی از این دست از مصادیق کارهایی هستند که به طور قطع به سلامت، امنیت و روحیه کودک آسیبهای جدی وارد میکنند. به عنوان نمونه کودکان گل فروشی کنار جاده بهشت زهرا بارها در معرض خطر برخورد ماشینها قرار گرفته و تعدادی از آنها جان خود را از دست دادهاند.
سن کار کودک
متاسفانه شرایط اقتصادی کشورهای در حال پیشرفت و در نتیجه وضعیت معیشت افراد جامعه در بسیاری موارد موانعی را بر سر راه حذف کار کودک ایجاد کرده و او را به عنوان یک منبع درآمد وادار به کار میکند. در چنین شرایطی، یکی از مواردی که کنوانسیونهای مربوط به کار به آن توجه دارند حمایت از کودکان درمحیط کار است. برای مثال، عدم استخدام کودکان زیر حداقل سن تعریف شده برای کار، انجام آزمایشهای پزشکی و ملاحظات ویژه در مورد ساعات کار آنها بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. البته این امر نیازمند قانونهای مشخص در کشورهای متعهد و نظارت بر اجرای آن است.
مطابق کنوانسیون ۱۳۸ سازمان کار، مصوبه ۱۹۷۳، حداقل سن کار کودک ۱۵ سال در نظر گرفته شده و کودک کوچکتر از سن به پایان رساندن تحصیلات اجباری نباید مشغول به کار شود. سن ذکر شده به شرایط اقتصادی کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه بستگی دارد.
جدول زیر به ذکر حداقل سن کار کودک با توجه به اشکال مختلف کار میپردازد.
چرایی کارکودک
برای دریافت چرایی استفاده کودکان در کار، مطالعات زیادی با رویکردهای مختلف انجام شده است. به طور مشترک، مساله فقر و مشکلات اقتصادی به عنوان یکی از دلایل اصلی و محرک این مشکل اجتماعی در نظر گرفته میشود اما انسانشناسان بر این باورند فقر را نمیتوان تنها دلیل موجود بیان کرد بلکه مسائلی چون سنت، عادتها، تبعیضهای اجتماعی چه از لحاظ طبقاتی و چه جنسیتی، وضعیت قومی و مذهبی و عدم برخورداری از سیستم آموزشی پاسخگو که نظارت درست بر تحصیل کودکان داشته باشد، میتواند به شکل گیری و افزایش کار کودک کمک نماید (دیکسیت، ۲۰۰۴).
در برخی فرهنگ ها و یا باورهای سنتی، کودک به عنوان نیروی کار محسوب می شود و به همین دلیل داشتن فرزند بیشتر می تواند به چرخه اقتصادی خانواده کمک کند. اما برخی محققان، فقر را به عنوان تنها دلیل کار کودک به ویژه در مورد کشورهای در حال توسعه به چالش می کشند و معتقد هستند که فقر را باید در دو سطح اقتصادی و فرهنگی تعریف کرد. این بحث اشاره می کند که در بعضی از کشورها صرفا سرزنش عوامل خارجی مثل دولت، جامعه و … به عنوان دلیل فقر خانواده، همچنین تنبلی و عدم تمایل به کار توسط بزرگسالان، پذیرش فرهنگی کار کودک و پیشینه پدر و مادر که خود کودک کار بوده اند و مسائلی از این دست می توانند موجبات کار کودک را فراهم کنند. این باور تاکید دارد که کار کودک صرفا به دلیل فقر اقتصادی نیست زیرا بسیاری از خانواده های فقیر علی رغم شرایط نامساعد اقتصادی بر تحصیل و ترقی کودکان خود اصرار دارند (اولریبه، ۲۰۰۶).
هر چند که در این مورد نظریه های مختلفی وجود دارد و می توان نه همیشه اما در بسیاری مواقع فقر فرهنگی را متاثر از فقر اقتصادی دانست اما به نظر میرسد آنچه در تغییر شرایط کنونی کودکان و حذف کار آنها میتواند موثر باشد، توجه همزمان به وجوه مختلف کار کودک و دلایل آن است. این امر میتواند درک درستی را از شرایط واقعی به دست بدهد که بر اساس آن، اقدامات مربوط صورت گیرند.