عرصه سوم- کامیار بهرنگ: تجمع اخیر فعالان مدنی در مقابل سفارت پاکستان در تهران در اعتراض به اعدام یکی از مرزبانان ایرانی توسط گروه جیش العدل بار دیگر اعتراضات مدنی را از فضای مجازی به فضای حقیقی کشاند.
این نگاه میکوشد تا ابعاد اجتماعی این اعتراض را با در نظر گرفتن شرایط پیشین و حال جامعه ایران بررسی کند.
فعالیت مجازی، ابرازی جدید در فضای اخنتاق
مدتها بود خروجی فعالین عرصهی سیاسی – اجتماعی ایران در فضای مجازی خلاصه میشد. پس از اعتراضات به نتیجهی انتخابات سال ۸۸، موضوع ایران، به یکی از داغترین عناوین خبری در فضاهایی چون توئیتر و فیسبوک تبدیل شد. آنجا بود که جنبش تحولخواه ایران با استفاده از این ابزار توانست بخش بزرگی از صدای خود را جهانی کند.
در همان دوران بود که بحث “شبکههای اجتماعی” و “شبکههای اجتماعی مجازی (رسانهی شبکهی اجتماعی)” جان تازهای گرفت. در واقع مفهومی که در دوران اول ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد با تحدید بسیاری روبرو شده بود.
دولت احمدینژاد دراولین قدمهای خود برای محدود کردن جامعهی مدنی ایران، آییننامهی اجرایی تأسیس و فعالیت سازمانهای مردم نهاد را تصویب کرد. اما برخوردها تنها در حوزههای سیاسی-اجتماعی ختم نشد. با بازداشت برادران علایی، دولت احمدینژاد نشان داد که هدف جدید حاکمیت، جدا از خشکاندن ریشههای سازمانهای مردم نهاد و جامعهی مدنی ایران، قطع ارتباط معدود انجمنهای موجود با جامعهی جهانی است.
برخورد با مجموعههایی چون کمپین یک میلیون امضا و بازداشتهای مکرر اعضای آن – که یکی از معدود نهادهای حوزهی زنان بود- دیگر نمونهای است که نشان میداد، در آن دوران اکثر فعالیت نهادهایی که در چهارچوب اهداف دولت نیستند با عناوینی چون براندازی، انقلاب مخملی و … مواجه میشدند.
این روند تا سال ۸۸ پیش رفت و جامعهی مدنی ایران در این دورهی برگی دیگر از فعالیتها را تجربه کرد. با رشد مفاهیمی چون شبکههای مجازی و پیشرفت سامانههای مجازی در ایران، جامعهی مدنی ایران توانست خود را در شکلی دیگر، پیدا کند؛ شکلی که جایگاه خاص خود را حتی در دایرههای خانوادگی نیز، پیدا کرد.
در این شکلگیری بیانیههای میرحسین موسوی نیز نقش مهمی را ایفا کردند. او با استفاده از آیات قرآنی و آموزههای دینی تلاش کرد این موضوع را به نحوی دیگر ساماندهی کند. به طور مثال با اشاره به آیهی ۸۷ سورهی یونس میگوید “خانههای خود را قبله قرار دهید.” میرحسین موسوی کوشید که با این مفهوم دینی، مردم را به دیدارهای مستقیم و بیشتر با هم ترغیب کند. چنین راهکارهایی کارکرد خود را در مناسبتهای گوناگون در آن سال نشان داد که، نقطهی عطف آن روز عاشورای ۸۸ در تهران بود.
حاکمیت به طور عینی متوجه قدرت “شبکههای اجتماعی” و “شبکههای اجتماعی مجازی” میشود و پس از سرکوب شدید معترضین، بیشترین فشار خود در بازجوییها را به شناخت نقشهی ارتباطی این شبکهها معطوف میکند.
در این دوران ما شاهد آن بودیم که این ارتباطات به عملی جمعی و در حد خود تأثیرگذار بدل شد. در سالهای گذشته، همچنین، ما شاهد شکلگیری حرکات نمادین اعتراضی چون “تحریم ۳ روزهی خرید نان و شیر” و “تحریم خرید آجیل نوروزی” و … بودیم.
به هر روی آن شرایط، کشور را به سمت انتخابات سال ۹۲ هدایت کرد تا جامعهای که ۸ سال را در بیم و امید سپری کردهاست، در مقابل آزمونی دیگر قرار میگیرد. این همان جامعهای است که در آستانهی انتخابات مجلس تصمیم گرفت در خانههای خود بنشیند.
گذار از فضای مجازی به فضای حقیقی
برای فعالان مدنی که درعرصههای گوناگون با امیدی تازه به سیاستهای دولت “تدبیر و امید” مینگریستند، گروگانگیری ۵ مرزبان ایرانی توسط گروه “جیش العدل” فرصت دیگری برای محک زدن خویش بود. ساعاتی پس از انتشار این خبر بود که “شبکههای اجتماعی مجازی” در نبود رسانههای مستقل وارد عمل میشوند و واکنش فوری “جامعهی مدنی” را به نمایش میگذارند. این واکنش به حدی بود که پس از ۴ سال، بار دیگر موضوع ایران، از سوی کاربران غیر ایرانی با توجه بسیاری روبرو شود. با توجه به حجم واکنشها انتظار میرفت دولت ایران نیز به همراهی با آن، اقدامی انجام دهد. اما واکنش حاکمیت مأیوسکننده بود.
با انتشار خبر اعدام یکی از این ۵ مرزبان در سومین روز نوروز، برگی دیگر از اتفاقات رقم خورد. در میان تأیید و تکذیب بسیار، باز هم این دنیای مجازی بود که رسانهی جامعهی مدنی شد، و صدای اعتراض و البته اندوه خود را بلند کرد. اما جامعهی مدنی در میان مقصران اصلی این ماجرا از وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی و صد البته پاکستان که دو بخش خودمختارش ( وزیرستان و بخش هایی از ایالت بلوچستان ) محل تجمع نیروهای تندرو و تروریستی است، دولت پاکستان و کمهزینهترین راه برای نمایش اعتراض و وحدت (یعنی تجمع در مقابل سفارت پاکستان در تهران و کنسولگری این کشور در مشهد) را انتخاب کرد.
دیالوگهای متعددی شکل و بحثهای زیادی در فضای عمومی و البته فضای خصوصی صورت گرفت. موافقان و مخالفان در حال بحث بودند که بخشی از خبرگزاری داخلی که بعد از انتخابات فضای بازتری برای فعالیت را تجربه میکنند، این خبر را منتشر کردند و فراخوان تجمع مقابل سفارت پاکستان وارد مرحلهی دیگری شد. ( مهر، ایلنا)
بنا به گفتهی شاهدان، روز پنجشنبه تعداد زیادی مأمور امنیتی مقابل سفارت حضور نداشتند، اما رفتهرفته بیشتر شدن حضور معترضان نشان داد که شبکههای اجتماعی موفق عمل کردند. زیرا با اینکه زمان انتشار فراخوان در تعطیلات نوروز و و همزمان با خلوتی تهران بود، اما با استقبال روبرو شد. نیروهای انتظامی -که در هتلی نزدیکی سفارت استقرار یافته بودند- به خیابان آمده و جمعیت را متفرق کردند. در این میان نیز تعدادی، برای ساعاتی بازداشت شدند.
جدا از تحلیل موفقیت و یا شکست سیاسی این فراخوان و یا تحلیل چرایی آن میتوان نکات زیر را از دیدی دیگر برجسته دانست. طراحان این فراخوان به خوبی میدانستند که مشکل اصلی این موضوع طرف ایرانی است و اتفاقا وظیفهی نیروهای امنیتی است که آرامش را به مرزهای ایران بازگرداند. اما اعتراض مقابل وزارت کشور، امورخارجه، شورای عالی امنیت ملی و هر نهاد دولتی دیگر حضور جمعیت را بنا به ملاحظات امنیتی به حداقل میرساند.
طراحان فراخوان، با در نظر گرفتن فاصلهی شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر با بدنه ی اجتماعی عامهی مردم، انجام یک اعتراض مدنی گسترده در مرحلهی اول را امکان ناپذیر دانسته و بنای خود را بر اعتراض به روی در دسترس ترین محل اعتراض قرار دادند تا علاوه بر گسترش شبکه ی ارتباطی، امکان گسترش اعتراض در مراحل بعد و حرکت به سوی نهادهای دولتی را نیز تقویت کنند.
نحوهی مواجههی نیروهای امنیتی، نیز نکتهی قبل توجهای است. نیروهای امنیتی و اطلاعاتی تصویر دقیقی از حضور افراد نداشتند. اما پس از اطلاع از موفقیت فراخوان، برای مقابله با تجمع به خیابان آمدند.
فارغ از نتیجهی اولیهی این اعتراض، شبکه ای ارتباطی شکل گرفته است که میتواند هر لحظه خود را، در شکلی جدید بازیابی کند. این مهمترین دستاوردی است که طراحان این اعتراض میتوانند از آن به عنوان قدرت در موقعیتهای دیگر استفاده کنند. چرا که در طول حداقل ۴ سال گذشته بخش بزرگی از نیروی اطلاعاتی – امنیتی کشور بر پاره کردن این ریشه های ارتباطی دست به کار بوده است. از سوی دیگر با ایجاد این شبکه ها می توان امیدوار بود نسل جدیدی از فعالان کمپینی در ایران جایگزین فعالانی شود که مهاجرت کرده یا دچار سرخوردگی شده اند.
همچنانکه واتسلاوهاول، میگوید: “جامعهی مدنی به انسانها اين فرصت را میدهد تا خود را بيابند. دريابند که تنها توليدکننده يا مصرف کننده نيستند. بلکه موجوداتی هستند که میخواهند با هم باشند و تمايل دارند که اشکال مختلف همزيستی و همکاری را تجربه کنند و بر محيط اطرافشان تأثير بگذارند و شايد اين مهمترين خصوصيات درونی آنها باشد.” …. این سخن هاول شاید مهمترین آموزه ای باشد که جامعهی مدنی و شبکه های اجتماعی ایران به آن نیاز دارند. در کنار هم بودن، در کنار هم ماندن و تلاش برای تاثیر گذاشتن.