AS-logologo-fa-stickyAS-logoAS-logo
  • صفحه اصلی
  • عرصه سوم – افغانستان
    • درباره عرصه سوم
    • پادکست و چندرسانه ایی
  • مرکز بنی‌آدم
    • درباره بنی‌آدم
    • چرا بنی‌آدم؟
    • نه به تبعیض
    • مقالات بنی آدم
  • درباره ما
    • درباره عرصه سوم
    • تاریخچه
    • اهداف و چشم انداز
    • مدیران و مشاوران
    • همراهان ما
    • ارزش‌های اخلاقی
    • تماس با ما
  • انتشارات
    • گزارش‌ها
    • کتاب
    • بیانیه‌ها
  • پروژه ها
    • درصحن
    • اطلس جامعه مدنی
    • شورای نگهبان
      • پروفایل اعضای شورای نگهبان
      • پادکست
      • ویدیو
      • اینفوگرافیک
      • تایم لاین
      • هیئت نظارت
      • مجامع مشورتی
      • تفسیر قانون اساسی
      • درباره پروژه
    • کابینه دوازدهم
      • درباره «کابینه»
      • پروفایل اعضای «کابینه»
      • اینفوگرافیک «کابینه»
      • منابع «کابینه»
    • گزارش بنیادها
    • بودجه ایران
      • بودجه ۹۸
    • آموزش
      • سوفیا ۲۰۱۱
      • بروکسل ۲۰۱۳
  • چندرسانه‌ای
    • ویدیو
    • اینفوگرافیک
    • پادکست
  • مقالات
    • نه به تبعیض
    • کویید۱۹
      • ایران زیر سایه کرونا
    • دیده بان جامعه مدنی
    • سمن
    • مصاحبه
    • محیط زیست
    • زنان
    • اقلیت‌ها
language
  • English
✕

نقش شبکه‌های اجتماعی درطرح بحران محیط زیست درایران

فوریه 7, 2012
مجموعه ‌ها
  • دیده بان جامعه مدنی
  • محیط زیست
برچسب‌

    عرصه سوم- درسالهای اخیر مشکلات و پیامدهای ناشی از بحران محیط زیست درایران بشدت افزایش یافته و فقدان یک سیاست جدی و کارآمد دراین زمینه به نگرانی و حساسیت مردم دامن زده است. خشک شدن زاینده رود و دریاچه ارومیه از جمله موارد مشهور و مورد اعتراض هزاران نفر از شهروندان کشورند. بسیاری از زیست گاه های طبیعی دیگر نیز درایران درشرف نابودی قرارگرفته اند. و یا شهروندان شهرهای بزرگ مانند تهران و اهواز درمعرض مستقیم خطرات جدی ناشی از آلودگی هوا قراردارند و سالانه صدها نفر به خاطر آسیب های تنفسی ناشی ازهوای آلوده جان خود را درایران از دست می دهند. سازمان های انگشت شماری که به همت مردم و داوطلبان در زمینه حفظ محیط زیست فعال اند با محدودیت‌های متعدد مواجه اند. با این همه بسیاری از کنشگران در این زمینه با تلاش در زمینه آگاهی رسانی و جمع آوری اطلاعات و ارائه راه وکار همچنان فعالیت دارند.

    برای آشنا شدن با مشکلات این کنشگران ،بررسی وضعیت محیط زیست ایران و تاثیر شبکه‌های اجتماعی برآن، گفت‌و‌گو با یک فعال محیط زیست را دراینجا می خوانید.

    مصاحبه رضا حاجی حسینی با مسعود بُر‌بُر

    روزهای خوش این خاک

    می‌گوید: “ببین! من متولد سال ۱۳۶۱ هستم. شهریور ماه. مهندسی عمران خواندم در دانشگاه تهران و مسوول عملیات انفجار و کوه‌بری در یک شرکت راه‌سازی بودم. یکی از دلایلی که من بعداً کار مهندسی ام را ادامه ندادم نیز هم همین بود!»

    این‌ها را “مسعود بُر‌بُر” می‌گوید. اول هر جمله‌اش هم یک ببین می‌گذارد تا گفت‌و‌گوی ما صمیمانه‌تر شود: “ببین راه‌سازی مخصوصا بخش انفجار و کوه‌بری در ایران یکی از دشمنان اصلی محیط زیست است.”

    – یعنی آسیب می‌زدی به محیط زیست؟!

    –  به محض این که این سمت را به من دادند استعفا دادم و کلا آمدم بیرون.

    –  کجا کار می‌کردی؟

    –  یک شرکت ساختمانی با رتبه یک راه‌سازی. در سیستان و بلوچستان راه‌سازی می‌کردیم.

    مسعود بر‌بر که از فعالان محیط زیست و میراث فرهنگی در ایران است، در دیگر حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی هم فعالیت می‌کند. او که وضعیت محیط زیست ایران را بحرانی می‌داند، برای تغییر این وضعیت پیوسته در تلاش است.

    گفت‌و‌گو با او را در مورد تجربه‌های شخصی‌اش به عنوان یک فعال اجتماعی و تاثیر شبکه‌های اجتماعی برشرایط محیط زیست ایران می‌خوانید.

    –  چه شد که به فعالیت در حوزه محیط زیست علاقه‌مند شدی؟

    –  شاید بد نباشد اول داستان را از اینجا شروع کنیم که من از ۱۲‌سالگی شروع کردم به نوشتن داستان و همکاری با روزنامه‌ها و مجله‌های مختلف. بعد به دلیل داستان‌نویسی احساس کردم باید تا می‌توانم سفر کنم تا فضاهای جدید را ببینم و خب، سفر جذابیت‌های خودش را دارد که به دنبالش می‌آید. این بود که شروع کردم دور‌تا‌دور ایران را گشتن. از کوه‌های اطراف تهران تا طبس و بوشهر و …. چیزی که لحظه به لحظه بیش‌تر به آن پی بردم این بود که چه بهشتی و چه امکاناتی‌ (از جاذبه‌های طبیعی و تاریخی) داریم اما متاسفانه در بهترین حالت هیچ استفاده‌ای از آنها نمی‌شود و به بیان رایج‌تر، همه آنها در حال نابودی‌اند. این‌ سفرها دغدغه محیط زیست را در من به‌وجود آورد و باعث شد که از طریق سازمان‌های مردم‌نهاد و یک موسسه فرهنگی، برنامه‌هایی برای آموزش حفاظت از محیط زیست بگذاریم و خودمان هر کاری می‌توانیم در این زمینه  انجام دهیم. البته در نهایت دیدم بهترین نتیجه را فعالیت رسانه‌ای در این حوزه می‌دهد که خب، الان هم در همین حوزه مشغولم و مرتب گزارش‌های زیست‌محیطی و میراث فرهنگی تهیه می‌کنم.

    – چرا فعالیت درسازمان‌های مردم‌نهاد دراین زمینه کمترجواب می‌دهد؟

    –  برای این‌که ضمانت اجرایی وجود ندارد. در مقابلش کار رسانه‌ای را ببینید: بسیاری ازمردم فکر می‌کنند وقتی به طبیعت می‌روند همین که زباله‌هایشان را بسوزانند به محیط زیست خدمت هم کرده‌اند. درصورتی که این اقدام هم آلودگی هوا را به دنبال دارد هم چهره‌ طبیعت را مخدوش می‌کند و هم باکتری‌هایی که برای بقای موجودات زنده در خاک لازم است از بین می‌برد. تنها راه درست این است که ما هرچه با خود به طبیعت می‌بریم زباله‌اش را که اغلب کمتر از ده درصد وزن و حجم اولیه را هم دارد با خود برگردانیم و به سیستم دفع زباله شهری تحویل دهیم. حالا مثلا وقتی من در یک روزنامه یا برنامه رادیویی می‌گویم آقا! سوزاندن زباله نه تنها راه مفیدی نیست، بلکه باعث آلودگی می‌شود و بهتر است که زباله‌ها را برگردانیم‌، خیلی‌ها این را می‌بینند و می‌شنوند. کسی هم که تا حالا زباله‌اش را می‌سوزانده، حتما دغدغه زیست محیطی داشته که این کار را می‌کرده و حالا می‌شود امید داشت که به این توصیه عمل کند. دیگر این‌که مسوولان هم به رسانه‌ها توجه می‌کنند. یعنی می‌ترسند که در حوزه مسئوولیت‌شان رسانه‌ها چیزی را زیر سوال ببرند. برای همین سعی می‌کنند بهانه دست رسانه‌ها ندهند. یک مثال برای‌تان بزنم. زمانی که بخشی ازگرز بهرام در بیشاپور تخریب شد، گزارشی داشتم که در آن گفته بودم اینجا ۱۸۰‌میلیون تومان بودجه دارد، چرا یک دوربین مدار‌بسته روی آثار نصب نشده است؟! این سری که رفتم (همین چند روز پیش) دیدم روی نقش برجسته‌ها دوربین گذاشته‌اند.خب این خیلی خبر خوبی است. انجمن دوستداران میراث فرهنگی کازرون مدت‌ها بود که داشت همین حرف را می‌زداما کسی گوش نکرده بود. صدای سازمان‌های مردم‌نهاد به گوش مردم نمی‌رسد و مسوولان هم به همین دلیل ترسی از آن‌ها ندارند و حسابی نمی‌برند. بنابر‌این یکی از وظیفه‌های مهم ما رساندن صدای این سازمان‌ها به مردم است.

    –  چرا صدای سازمان‌های مردم‌نهاد مستقیم به گوش مردم نمی‌رسد و باید چه کنند که این اتفاق بیفتد؟

    –  ببین چند دلیل دارد. مهم‌ترینش این که اصولا سازمان‌های مردم‌نهاد قدرت ندارند. اگر هم قدرت پیدا کنند جلوی‌شان گرفته می‌شود یا دست‌کم حمایتی از آن‌ها نمی‌شود. روابط عمومی و رساندن صدا به مردم بودجه می‌خواهدکه هیچ ان.‌جی.‌او‌ یا همان سازمان مردم‌نهاد مستقلی ندارد. داشته باشد هم تخصصش را ندارند، یعنی نمی‌توانند یک مدیر حرفه‌ای روابط عمومی استخدام کنند. پس چه بهتر که از طریق رسانه‌ها که حرفه‌شان این است، صدای‌شان را به گوش مردم برسانند. فکر می‌کنم اگر بخواهند موثر باشند باید تا حد امکان خودشان را رسانه‌ای کنند که این البته یک شمشیر دو دم هم هست، چون حساسیت از جانب مسوولان نسبت به آن‌ها زیاد می‌شود. اما از طرف دیگر مردم از آن‌ها با‌خبر‌تر خواهند شد و بنابراین هزینه برخورد با آن‌ها بالا می‌رود!

    –  اما آیا رسانه‌ها حاضرند یا می‌توانند همیشه این صدا را به گوش مردم برسانند؟

    –  ببین خوشبختانه در حوزه محیط زیست و میراث به نظرم الان مدتی هست که یک موج خوب رسانه‌ای ایجاد شده. یعنی کم‌کم در خیلی از رسانه‌ها شما می‌بینید که بخشی از برنامه‌ها (یا صفحه‌ها) به میراث در خطر اختصاص داده می‌شود. البته این رسانه‌ها بسته به بردشان محدودیت‌ها و معذوریت‌هایی هم دارند. مثلا از رادیوی جمهوری اسلامی شما یک میزان انتظار بیشتر نمی‌توانی داشته باشیاما یک سایت خبری دستش بازتر است. منتها برد اولی بیشتر است. حالت بهینه برای امثال من که دغدغه دارنداین است که از هر رسانه‌ای به اندازه توان آن رسانه استفاده کنند. علاوه بر این‌ها ما الان چند رسانه اختصاصی محیط زیست و چند رسانه اختصاصی میراث فرهنگی داریمکه رسانه‌های پر‌مخاطب‌تر آن‌ها را دنبال می‌کنند. یعنی درست است که خیلی از مردم حتا اسم خبرگزاری محیط زیست یا میراث را نشنیده‌انداما رسانه‌نگارها آن‌ها را دنبال می‌کنند و تا جایی که می‌شود پوشش می‌دهند.

    –  خب تکلیف شبکه‌های اجتماعی در این میان چه می‌شود?

    – اتفاقا نقش خیلی مهمی بازی می‌کنند این شبکه‌های اجتماعی، از چند جهت. ببین ما قبلا هم چند خبرگزاری محیط زیست داشتیم اما واقعا مخاطبی نداشتند. یک اتفاقی که در شبکه‌های اجتماعی می‌افتد این است که روزنامه‌نگار‌ها هم‌دیگر را پیدا می‌کنند. مثلا من که اسم آقای دکتر ناصر کرمی را شنیده بودم از دور می‌شناختمش، در فیس‌بوک می‌بینمش، با او مرتبط می‌شوم و گزارش‌های مهمی را که روی فیس بوکش می‌گذارد، به سرعت روی دیوار من و همه روزنامه‌نگار‌های دیگر باز‌نشر می‌شود. یعنی حجم بازنشر و سرعت آن روی شبکه‌های اجتماعی خیلی بالا می‌رود. حالا روی فیس‌بوک من و چندین همکار دیگر که رفت، خب در رسانه‌هایشان هم ممکن است کار شود. یک مساله دیگر هم بحث وب و کارکرد فن‌آوری است.این خبرگزاری‌های محیط زیست که به اندازه خبرگزاری‌های عمومی به روز نمی‌شوند. پس من نمی‌دانم چند وقت یک‌بار باید آن‌ها را چک کنم. اما با امکان خوبی مثل آر.‌اس.‌‌اسو ابزارهایی مثل گوگل‌ریدر، از همه جاهایی که می‌خواهم چک کنم به محض به روز شدن با خبر می‌شوم. قبلا که گوگل ریدر شبکه اجتماعی هم بود اثر فیس‌بوکی هم داشت اما الان دست‌کم به من کمک می‌کند وبلاگ همه محیط زیست نویس‌ها، رسانه‌های این حوزه، استاداش و … را به محض روز‌آمد شدن، دنبال کنم.

    –  با این شرح که دادی، چگونه می‌شود از طریق شبکه‌های اجتماعی بر عموم مردم تاثیر گذاشت؟

    –  این مساله هم بر می‌گردد به مفهوم گروه‌های مرجع. هر آدمی یک مرجع خبری دارد. مثلا خیلی از دانشجوهای مقیم مرکز، مرجع خبری خانواده‌هایشان در شهرستان‌ها هستند، یا یک عکاس یا خبرنگار یا روزنامه‌نگار محلی یا یک فعال محیط زیست در یک سازمان مردم‌ نهاد،گروه مرجع خانواده و فامیل‌شان هستند. یعنی اگر یک خبر را رد‌گیری کنیم این‌طوری می‌شود کهفرض کن کوه نمک فوق‌العاده‌ای داریم در استان بوشهر. بعد تصمیم می‌گیرند معدن نمکش کنند و تسهیلات میلیاردی هم برای این کار تصویب می‌شود.حالا یک کوهنورد یا فعال محیط زیست آنجا خبردار می‌شود. عکس می‌گیرد و برای گزارش دادن با یک خبرنگار تماس می‌گیرد. او خبر را در فیس‌بوکش می‌گذارد و دیگران هم به سرعت خبر را باز‌‌نشر می‌کنند.بعد جوان‌های آن محل (که اتفاقا خیلی‌هایشان فیس‌بوک دارند و این را از نزدیک دیده‌ام و برایم جالب بوده) با خبر می‌شوند. روزنامه‌های محلی هم اگر دست و بال‌شان باز باشد خبر را کار می‌کنند و خلاصه موجی راه می‌افتد که به مردم هم می‌رسد. اما نقش واسطه‌های خبری برای رسیدن خبر به مردم خیلی مهم است. یعنی روزنامه‌نگار‌ها و رسانه‌ها خبر را به شبکه‌های اجتماعی می‌برند تا آن‌ها با خبر شوند. بعد جوا‌ن‌ها آن را از فیس بوک به خانه می‌برند و ….

    –    و همه این فرایند آیا به نظر شما بر وضعیت محیط زیست ایران تاثیری گذاشته است؟

    –   ببین بحث واقعیت موجود و بحث روند را باید تفکیک کنیم. از دیدگاه نخستاوضاع آن‌قدر بد شده کهمن سرعت سفر و بازدیدم از جاهای ندیده را چند‌برابر کرده‌امچون خیلی‌هایشان ممکن است سال دیگر این موقع اصلا نباشند! امیدوارم این جمله عمق فاجعه را نشان داده باشد. اما از دیدگاه دوم اتفاق خوبی دارد می‌افتد و خوش‌بینمبه این‌که دست‌کم مردم ما محیط زیست برای‌شان دغدغه شده. مثلا چند وقت پیش یک نفر از روستایی درگرگان با من تماس گرفت که آقا یک رودخانه را کرده‌اند معدن شن و دارند نابودش می‌کنند. قاعدتا این روستایی‌ها باید استقبال می‌کردند که آنجا برای‌شان کار جور شدهاما بیشتر نگران بودند که این رودخانه دارد از بین می‌رود. یعنی مردم به مسایل زیست محیطی هم آگاه‌تر شده‌اند ودغدغه پیدا کرده‌اند! واقعیت موجود بد استاما روند مثبت است.

    – برگردیم به شبکه‌های اجتماعی. آیا این شبکه‌ها می‌توانند باعث بسیج مردم برای نجات محیط زیست بشوند؟

    – بسیج را نمی‌دانم اما اگر نباشند سرعت، کیفیت و حجم آگاهی‌بخشی درباره محیط زیست خیلی کم می‌شود.بارها شده به من گفته‌اند مقصد سفرشان را به‌خاطر عکسی که من در فیس‌بوک گذاشته‌ام، انتخاب یا عوض کرده‌اند. وقتی عده زیادی از مردم بروند ببینند چنین جاهایی داریم،طبیعی است که کار آقایان برای نابود کردنش سخت می‌شود. ضمن این که واقعا در خود مسوولان هم دغدغه جدی برای حفظ محی زیست به‌وجود آمده است.

    – فکر می‌کنی بشود شبکه‌ای اجتماعی با هدف نجات محیط زیست ایجاد کرد؟ آیا جواب می‌دهد؟

    – ایده جالبی است اما فکر می‌کنم اگر با جاذبه‌هایی مثل معرفی اماکن گردش‌گری و … همراه نشود، ممکن است چندان جواب ندهد. دیگر این‌که جرم بحرانی اولیه مهم است که باید به یک تعداد بالایی برسد تا از کار استقبال بشود. « جرم بحرانی» یک اصطلاح فیزیکی استکه در مفاهیم ارتباطات هم به کار می‌رود. مثلا می‌گویند یک گروه اجتماعی باید به یک جرم بحرانی برسد تا بگیرد. مثلا بگو ۳۰۰۰ نفر. حالا این عدد را همین‌طوری گفتم. به عبارت دیگر اگر آدم‌های مهم در یک شبکه اجتماعی عضو شوند و به تعداد کافی هم آدم در آن باشد، می گیرد. وگرنه، نه

    – نکته‌ای مانده که می‌خواهی اضافه کنی؟

    –  فقط این‌که فکر می‌کنم مهم‌ترین رسالت را من و شمای رسانه‌ نگار داریمکه هم مردم را آگاه‌تر کنیمو هم با خبر‌تر. به مسوولان هم باید یادآوری کنیم که مسوولیت دارنددر قبال زمینی که از هر آسمانی برای ما مادر‌تر بوده است. و در پایان این که امیدوارم این خاک ما روزی روی خوش ببیند. روزی دریک بیابان دو پروانه دیدم. یک بیابان خیلی خشک دراطراف یزد دریک نقطه فوق‌العاده تاریخی. با خودم فکر کردم نیاکان این‌ها هم مثل نیاکان من روزهای خوش این خاک را دیده‌اند. کاش فرزندان من و این‌ پروانه‌ها هم روزهای خوش این خاک را ببینند.

     

    اشتراک‌گذاری

    پست های مرتبط

    Image by Kamran Ashtary copyright 2025
    مارس 27, 2025

    سایه‌های ماندگار تروما: درک تأثیر سرکوب رژیم جمهوری اسلامی ایران بر قربانیان داخل و خارج از ایران


    بیشتر بخوانید
    فوریه 17, 2025

    تروما جمعی به‌عنوان مانعی برای دموکراسی در ایران


    بیشتر بخوانید
    سپتامبر 18, 2023

    سال مخالفت‌ و سرکوب در ایران: چگونه کشته شدن یک زن باعث قیام سراسری شد


    بیشتر بخوانید

    حمایت از ما

    کمک شما تضمین کننده ادامه فعالیت سازمان عرصه سوم است، سازمانی متشکل از نویسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و محققانی که می توانند در راستای تحقق مطالبات مدنی فعالیت‌های چشم‌گیری انجام دهند. 

    شبکه‌های اجتماعی

    برچسب‌ها

    استیضاح اعتراض اعدام انتخابات اوین ایران بودجه بودجه ۹۸ بیانیه تجمع جامعه مدنی حصر حقوق حقوق بشر حقوق شهروندی خشونت خیریه درصحن دولت رسایی رضا حاجي حسيني روحانی زنان زندان سمن سمن ها سمن‌ها شهرداری شوراها شورای شهر عرصه سوم قانون لاریجانی مجلس محمدرضا سرداری محیط زیست مدنی مطهری معلمان نرگس محمدی نعیمه دوستدار نمایندگان ویروس کرونا کارگران کتاب
    تمامی حقوق متعلق به پایگاه عرصه سوم می‌باشد
    language
    • English