عرصه سوم- سعید آگنجی: انتشار تفاهمنامه همکاری میان «اداره کل آموزش وپرورش شهر تهران» و مدیریت «حوزه علمیه برادران استان تهران» مبنی بر تبدیل تعدادی از مدارس دولتی به «مدارس وابسته به حوزه علمیه»، در این روزها موافقان و مخالفانی را به همراه خود داشته است.
از یکسو این تفاهمنامه موجب ابراز خرسندی نهادهای مذهبی جامعه خصوصاً حوزه علمیه و از سوی دیگر، منجر به مخالف و ابراز نگرانی تعداد زیادی از معلمان شده است.
مطابق با این تفاهمنامه، مدارس دولتی تحت پوشش طرح، به مدارس وابسته به حوزه علمیه تبدیل میشوند و مدیریت حوزه با استقرار روحانی ثابت، مدیریت تربیتی مدارس وابسته را بر عهده خواهد گرفت. و همچنین در هر سال تعداد مدارسی که به آن طرح افزوده خواهد شد براساس ظرفیتهایی است که از سوی حوزه علمیه اعلام خواهد گشت. در واقع در این طرح در «چارچوب احکام دینی و مقررات نظام جمهوری اسلامی در راستای اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با محوریت و نشر اندیشه تبعیت از ولایت فقیه، رعایت شئون و نهادینه سازی و ضابطهمند کردن تمام فعالیتها» مورد بررسی و اجرا قرار میگیرد.
با توجه به گفتمان غالب در جمهوری اسلامی (گفتمان سنتگرای ایدئولوژیک) و تلاش قشر روحانیت بر تسلط هژمونی خود می توان این تصمیات را در سه زمینه و بطور کلی آن را باید در ذیل سنتگرایی و تجدد ستیزی مورد بررسی قرار داد. این سه زمینه عبارتند از زمینههای تاریخی، زمینههای اجتماعی، زمینههای روانی.
زمینههای تاریخی:
گفتمانی که حوزه علمیه نماد آن محسوب میشود اساساً بر مبنای حفظ مناسبات اجتماعی و جهانبینی مذهبی خود تکوین یافته است. استیلای فکری و ایدئولوژیک این قشر عموماً همراه با امتیازات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بهواسطه نوسازی و اصلاحات صدماتی را متحمل شده است. این روند در صورت ادامه نوسازی مطمئناً صدمات بیشتری به آنها وارد خواهد آورد و در نتیجه اینان برای مقابله با این امر و با توجه به در دست بودن بخش قابل ملاحظه ای از حاکمیت در تلاش هستند تا از این امر جلوگیری کنند.
زمینههای روانی:
زمینههای روانی سنت گرایی تجدد ستیز را باید در احساس عدم امنیت و بیپناهی و فقدان همبستگی و پیوند اجتماعی تودهها در ایران امروز جستجو کرد. روحانیت به عنوان نماد بارز سنتگرایی در ایران همواره از نظر روانی تحت فشار بوده است. این فشار را می توان در موارد زیادی مورد بررسی قرار داد که از مهترین آنها میتوان به مورد زیر اشاره کرد.
گروهای حامی روحانیت و حتی بخشهایی از خود روحانیت بواسطهی نوسازی دچار جابجایی میشوند و پیوندهای سنتیشان در این تقابل رنگ میبازد. با تضعیف این پیوندها وضع “آنومی” حاکم شده و در نتیجه عدم امنیت بر روحانیت مستولی میگردد. روحانیت نیز برای جبران این حس عدم امنیت از آینده که ممکن است ناشی از دست دادن موقعیت برتر اجتماعی و سیاسی و حتی اقتصادی خود باشد موجب عکس العمل شود که شاید بتوان با دست زدن به چنین اقداماتی، مانند وارد شدن به نظام آموزشی برای بقای تفکراتش تلاش و از اضمحلال آن جلوگیری کند.
در این نوشته سعی میشود در کنار بررسی کوتاه این طرح و تفاهمنامه به دلایل موافقان و مخالفان اشاره شود تا شاید با مشخص شدن دغدغه هر کدام از اینان بتوان یک آسیبشناسی از ارائه و یا اجرای طرح کرد.
طرح امین
شاید با کمی تسامح بتوان گفت همکاری روحانیت با نهاد آموزشوپرورش به سالهای قبل از انقلاب و همکاری آنها در تألیف کتب درسی بازمیگردد. پس از انقلاب نیز روابط مابین این دو نهاد تبعاً بر اساس ساختار نظام عمیقتر شد. در سال ۱۳۸۵ و در دوره وزارت محمود فرشیدی این ارتباط و نتیجتاً همکاری به ثمر نشست. در این دوره طرح مدارس امین در ذیل ستاد همکاری حوزه و دانشگاه مطرح شد. این طرح تقریباً از سال ۸۸ وارد فاز اجرایی شد و از همان زمان بحثهایی حول این موضوع در فضای جامعه شکل گرفت. در این مدت نیز از سوی نهادهای مذکور در خصوص تعداد این مدارس که وابسته به حوزه گشتهاند آماری اعلام نشده است.
با تمام این تفاسیر باید گفت این طرح و یا بعبارتی استقرار دائمی روحانیون در مدارس که در این روزها مطرح شده است، بحثی است که از چندین سال قبل مورد توجه بوده است و تنها موضوعی است که در این بازه زمانی سرعت بیشتر بهخودگرفتهاست.
دلایل موافقان
شاید بتوان دلایل موافقت موافقان این طرح و تفاهمنامه را باید در هدف چهارگانهای هر چند قابل بحث و نقد دانست که مسئولان نهاد آموزشوپرورش مطرح کردهاند. این چهار هدف عبارتند از: ۱ «. تقویت بنیه مذهبی و اعتقادی دانشآموزان؛ ۲. استفاده بهینه از ظرفیتهای آموزشوپرورش در ابعاد مختلف پرورشی و آموزشی؛ ۳. ایجاد رقابت سالم با مدارس غیر دولتی و ۴. کاهش تصدیگری دولت».
اما باید توجه داشت که انگیزههای دیگری هم پشت این طرح وجود دارد که کمتر در مورد آن بحث میشود که شاید بتوان آن را در مصاحبهای از محمد حسن نبوی، معاون تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه، پیگرفت. «میانگین استعدادهای ورودی به حوزه پائین است، ما اگر مدارس با جاذبه راه انداختیم که افراد مستعد در آن حضور یابند، آنها را تشویق به حضور در حوزه خواهیم کرد با اجرای درست این طرح، بسیاری از ضایعات موجود در شیوه فعلی پذیرش، جذب یا طرد افراد، برطرف میشود ما الان کار را در دبیرستان و راهنمایی آغاز کردهایم، اما معتقدیم لازمه کار تربیتی جامع این است که از روز اول تربیت، وارد معرکه شویم؛ یعنی اعتقاد به راهاندازی این مراکز آموزشی در مقاطع پیش دبستانی نیز داریم…».
دلایل مخالفان
مخالفان با طرح مذکور دلایل زیادی برای مخالف خود با آن مطرح میکنند که مهمترین آنها را احتمالاً بتوان در موارد زیر دانست:
۱.در منشور همکاریهای حوزه و آموزش و پرورش بر استقلال این دو نهاد و همکاری آنها در چارچوب قوانین و مقررات تاکید شده است. اما تفاهم نامه اخیر استقلال آموزش و پرورش را مخدوش میکند و احتمالا با قوانین و مقررات وزارت آموزش و پرورش هم در تعارض است. ضمن اینکه ورود مستقیم حوزهها به کار اجرایی با اصل استقلال حوزهها هم مغایر است. در همین راستا برخی معتقدند که این تفاهمنامه غیرقانونی است. زیرا مقررات آموزش پرورش این اجازه را به مقامات آموزشو پرورش نمیدهد که مدارس دولتی را به نهادهای غیردولتی از جمله حوزه واگذار کند و از سویی در این میان گزینه مغفول نظر و رای اولیا و تمایل دانشآموزان است.
۲. بیاعتمادی دولت به معلمان و تداخل اختیارات روحانیون با وظایف مربیان و مشاوران و مدیریت مدارس از دیگر موارد مورد توجه مخالفان است. در نظر اینان ورود حوزه به امور اجرایی مدارس نشانهای بر بیاعتمادی دستگاه حاکم به کارگزاران این نهاد قلمداد میشود و در نتیجه نوعی مدیریت دوگانه به همراه خواهد داشت.
۳. سپردن امور تربیتی و مشاورهای مدارس به روحانیون اعزامی از حوزه تنها در صورتی بدون تزاحم و تداخل خواهد بود که معاونت پرورشی آموزش وپرورش منحل گردد. با آغاز به کار روحانی مدرسه نوعی مدیریت دوگانه شکل میگیرد. بین روحانی مدرسه با اختیارات ویژه که از حوزه علمیه دستور میگیرد و مدیر که تابع سیستم اداری وزارت آموزش و پرورش است ناهماهنگی ایجاد میشود که دود آن به چشم دانش آموزان میرود.
۴. انتقاد دیگر مخالفان به این طرح بحث هزینه نمودن از امکانات و بودجه وزارتخانه برای روحانیون مستقر در مدارس است. درحالیکه خود این وزارتخانه با مشکلات مالی فراوان مواجه است دیگر لزومی به بار نمودن هزینه اضافی دیده نمیشود.
۵.حضور مستقیم نمایندگان حوزه در مدارس از این نظر که آنها از نزدیک با واقعیت مواجه میشوند و سطح انتظاراتشان از دستگاه تعلیم و تربیت کشور تعدیل میشود مثبت است، اما حضور مستمر یک روحانی در مدرسه با اختیارات ویژه در حوزه تربیتی و مدیریتی و آموزشی مدرسه قطعا سازمان مدرسه را مختل خواهد کرد و کارآمدی مدرسه را کاهش خواهد داد.
۶. عدم امید به ایجاد رقابت سالم بین مدارس غیر انتفاعی از دیگر موارد مورد بحث است. از اهداف طرح همانطور که اشاره شد کاهش تصدیگری دولت است و این امر تنها با مشارکت بخش خصوصی امکانپذیر است. هدف والدین از انتخاب مدارس غیرانتفاعی به طور عمده دوری گزیدن از سیاستهای پرورشی و انضباطی مدارس دولتی، تراکم بالای دانش آموز، امکانات محدود آزمایشگاهی و در نتیجه محدودیت معلمان برای کار با دانش آموزان است…. در بسیاری از مدارس غیرانتفاعی نمازخانهها به کتابخانه، آزمایشگاه، سالن نمایش فیلم یا فعالیتهای هنری دانش آموزان تبدیل شده است زیرا مدیران این مدارس به خوبی دریافتهاند که این گونه فعالیتها در جذب والدین تاثیر بیشتری دارد. در عین حال والدینی که خواهان سیستم پرورشی شدیدتری هستند میتوانند در مدارس غیرانتفاعی دیگر چون موتلفه، کمال و رشد و… ثبت نام کنند.