عرصه سوم – کودکان کار و خیابابی اصطلاحی است که در چند سال اخیر درمورد اطفالی که در معابر و فضای عمومی درشهرهای بزرگ به دست فروشی و تکدی مشغول اند، به کار می رود. معضلی درحال گسترش که آمار دقیقی از تعداد واقعی آن دردست نیست. برطبق آماررسمی سازمان بهزیستی حداقل شش هزار کودک خیابانی سال گذشته در کشور تحت پوشش این سازمان قرار گرفته اند. از این تعداد 1200 درشهر تهران بسر می برند. افزایش کودکانی که به جای رفتن به مدرسه در خیابانها به گل فروشی، سی دی فروشی و غیره اشتغال دارند بسیار نگران کننده است. درشرایطی که تعداد مراکز نگه داری و آموزش کودکان بی بضاعت نیز در سطح کشور بسیار محدود است، نقش سازمان های مردم نهاد در حمایت از این گروه آسیبپذیر بیش از گذشته مطرح و اهمیت می یابد. اگرچه تعداد این نهادها که از پشتیبانی مالی مردم و با کار داوطلبانه آنها اداره شوند نیز درشهرهای بزرگ کشور بسیار محدودند.
از سوی دیگر در گزارشاتی که هراز گاهی در روزنامه های کشور و یا از طرف سازمان های دولتی منتشر می شوند، به اخبار بسیار نگران کننده ای درمورد شیوع بیماریهای خطرناک، اعتیاد درمیان کودکان خیابانی و سو استفاده جنسی از آنان برمی خوریم. بعضی از متخصصان امور تربیتی اذعان میکنند که افزایش تعداد کودکان کار درخیابان ها نه به ایجاد حساسیت بیشتر بلکه به نوعی به بیتفاوتی در مردم نسبت به این معضل اجتماعی منجر شده است. اقدامات مردمی درجهت حمایت و پیشگیری از این وضعیت همچنان محدود مانده اند.
بدون شک یکی از دلایل این شرایط فقدان یک برنامهریزی جمعی برای آگاهی رسانی و زیر ضرب بودن فعالیتهای اجتماعی و مدنی و محدودیتهای متعدد دراین زمنیه است. نمیتوان از همه مردم که خود با توجه به بحران های موجود درجامعه ایران با معضلات متعدد و شرایط اسفناک اقتصادی دست بگریبانند توقع رفع مشکلات ریشه داری از این قبیل را داشت. اما بدون تردید میتوان از بخش آگاه و توانمند جامعه و سیاست گذاران انتظار داشت که برای حمایت از کودکان کار چارهاندیشی کنند. درشرایط فعلی در کل کشور 38 مرکز نگهداری از این کودکان با ظرفیت هر مرکز 40 نفر وجود دارد. بنابراین ایجاد مراکز جدید و حمایت مردمی از آن بسیار حیاتی است.
با توجه به فرهنگ رایج درجامعه ما که افراد اغلب با نظر منفی و نگاهی تحقیرآمیز با این گروه آسیبپذیر مواجه میشوند، میتوان گفت که دردرجه اول فرهنگ سازی درمورد حمایت همه جانبه از کودکان کار بسیار اهمیت دارد. درکشورهای پیشرفته نه تنها مراکز مجهزی برای کودکان بی سرپرست و یا فقیر وجود دارد بلکه بسیاری از خانوادههایی که امکانات کافی دارند برای مدتی کوتاه یا طولانی به طور داوطلبانه سرپرستی و آموزش بچههای بی پناه را به عهده می گیرند.
انجمن حمایت از حقوق کودکان
انجمن حمایت از حقوق کودکان با سابقه بیش از ده سال کار درزمینه حمایت از کودکان یکی از پیش کسوتان دراین زمینه است. در حال حاضر «انجمن حمايت از حقوق كودكان» دو مركز مشخص در جنوب تهران به نامهاي «خانه كودك ناصرخسرو» و «خانه كودك شوش» دارد. شهرداري دو ساختمان به این منظور در اختيار انجمن قرار داده است. در طول بيشتر از10 سال، خدمات گوناگوني با جايگزيني مسئله محروميت از تحصيل و تجربه يادگيري، مسئله آموزش مهارتهاي زندگي، مسئله برنامهريزي براي حرفهآموزي و از نوع خدمات شكل گرفته از جمله اقداماتي بوده كه این انجمن براي كودكان كار انجام داده است. خدمات ديگري كه به صورت ضروري براي خانوادههای بچه ها در جهت حمايت حداقلي از بهداشت و سلامت و مراقبت از فرزندان مورد نيز انجام شده است.
از تحقیقات متعدد در زمینه اهمیت فعالیتهای مردمی برای حمایت از کودکان کار میتوان نتیجه گرفت که خانوادههای این کودکان معمولاً پس از اطلاع از نحوه کمک رسانی سازمان های مدافع کودکان به آنها اطمینان کرده و با این شبکهها همکاری می کنند. ایجاد کار و اشتغال برای افراد خانواده این بچه ها که اغلب بیکار، معتاد و یا بیمار هستند، یکی از راههای پیشگیری از فرستادن فرزندان برای کارکردن به خیابان است.
در گزارش اخیر رادیو زمانه درمورد کودکان کار میخوانیم که :
” اعتیاد یکی از بزرگترین عوامل قربانیکننده زندگی کودکان کار و خیابان است. تعداد زیادی از کودکان کار درآمدشان صرف تهیه مواد مخدر مورد استفاده پدر، مادر یا سرپرستشان میشود. کودکان کار بارها و بارها نحوه استفاده انواع و اقسام مواد مخدر را در خانه یا محله خود دیدهاند و با روشهای مصرف مواد مخدر آشنایی کامل دارند. متاسفانه این کودکان مصرف مواد مخدر را به عنوان دلیل “قدرت” بزرگسالان، “پایان کودکی”، “آرامش”، “فرار از مشکلات”، “عامل لذت” و غیره درک میکنند و به شدت در معرض آلوده شدن به اعتیاد قرار دارند.هر ساله کودکانی به دلیل اعتیاد مادر خود معتاد زاده میشوند و در حالی چشم به جهان میگشایند که ماده مخدر از خون مادر توسط بند ناف به بدن آنها وارد شده است. تعدادی از آنان میمیرند و تعدادی دیگر در اولین ساعات تجربه زندگی با درد اشنا میشوند. آنهایی که وضعیت حادی دارند از آنجایی که همیشه خواب یا آرام هستند به عنوان ابزاری بی صدا و انسانی برای گدایی بزرگسالان استفاده میشوند. کودکانی هستند که برای آنکه فرار نکنند یا مجبور به حفظ رابطه با سرپرست خود شوند توسط بزرگسالان عمداً معتاد میشوند. کودکان شیرخواره را با داروهای کدئیندار و خوابآور بیهوش میکنند تا سر و صدای آنها مزاحم زندگی یا کار (گدایی) نشود. کودکان کار بارها و بارها نحوه استفاده انواع و اقسام مواد مخدر را در خانه یا محله خود دیدهاند و با روشهای مصرف مواد مخدر آشنایی کامل دارند. متاسفانه این کودکان مصرف مواد مخدر را به عنوان دلیل “قدرت” بزرگسالان، “پایان کودکی”، “آرامش”، “فرار از مشکلات”، “عامل لذت” و غیره درک میکنند و به شدت در معرض آلوده شدن به اعتیاد قرار دارند.”
به گزارش سازمان بهزیستی 95 درصد کودکان کار دارای خانواده هستند. بنابراین با اجرای یک سیاست دقیق و حساب شده میتوان این خانوادهها را تحت پوشش و حمایت درازمدت قرار دارد. اما مسئولین دولتی اغلب با انکارعمق مشکلات اجتماعی به جای برنامهریزی دراز مدت ، عدم حمایت از مشارکت نهاد های مردمی و ممانعت از فعالیت همه جانبه فعالان مدنی درزمینه اطلاع رسانی یا ایجاد بحث اجتماعی برای مبارزه با فقر و نابسلمانی به تشدید معضلاتی از این دست اقدام کرده اند.